بیرق ما

به بیرق ما خوش آمدید

بیرق ما

به بیرق ما خوش آمدید

بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ *********** أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «در» ثبت شده است

پیامبر اکرم حضرت محمد صلی‌الله علیه و اله به امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: چند لحظه پیش ‍ جبرییل چیز عجیبى به من گفت: امیرالمومنین علیه‌السلام پرسیدند، چه گفت اى رسول خدا!
پیامبر صلى الله علیه و آله جواب داد: جبرییل به من گفت: اگر مردى بر من صلوات فرستد و و پس از آن بر اهل بیت من نیز صلوات فرستد درهاى آسمان براى او گشوده شده و فرشتگان هفتاد صلوات بر او مى فرستند و همانا این عمل باعث ریختن گناهان است.
آنگاه همانگونه که برگ از درخت مى ریزد گناهان نیز از او مى ریزند و خداوند متعال مى فرماید: اجابتت نمودم و کامروا و سعادتمند گشتى. فرشتگانم! شما هفتاد صلوات بر او مى‌فرستید و من هفتصد صلوات.
ولى هنگامى که بر من صلوات فرستد و پس از آن بر اهل بیتم صلوات نفرستد، بین آن صلوات و آسمان هفتاد حجاب است
و خداى بزرگ مى فرماید: تو را نپذیرفتم و سعادتمند و کامروا نگشتى.! دعاى او را بالا نبرید، مگر زمانى که عترت پیامبر را در دعا به پیامبر ملحق سازد. و پیوسته این دعا بالا نمى‌رود تا زمانى که عترت من در دعا(صلوات) به من ملحق شوند.

متن حدیث:


ابى رحمه الله قال حدثنى على بن ابراهیم عن ابیه عن على بن معبد عن واصل بن عبدالله عن عبدالله بن سنان عن ابى عبدالله علیه السلام قال قال رسول الله صلى الله علیه و آله ذات یوم لامیر المومنین علیه السلام الا ابشرک قال بلى بابى انت و امى فانک لم تزل مبشرا بکل خیر فقال اخبرنى جبرئیل انفا بالعجب فقال امیرالمومنین علیه السلام و ما الذى اخبرک یا رسول الله صلى الله علیه و آله قال اخبرنى ان الرجل من امتى اذا صلى على و اتبع بالصلاه على اهل بیتى فتحت له ابواب السماء و صلت علیه الملائکه سبعین صلاه و انه للذنب حطا ثم تحات عنه الذنوب کما تحات الورق من الشجر و یقول الله تبارک و تعالى لبیک عبدى و سعدیک یا ملائکتى انتم تصلون علیه سبعین صلاه و انه للذنب حطا ثم تحات عنه الذنوب کما تحات الورق من الشجر و یقول الله تبارک و تعال لبیک عبدى و سعدیک یا ملائکتى انتم تصلون علیه سبعین صلاه و انا اصلى علیه سبعمائه صلاه فاذا صلى على و لم یتبع بالصلاه على اهل بیتى کان بینها و بین السماء سبعون حجابا و یقول الله جل جلاله لا بیک و لا سعدیک یا ملائکتى لا تصعدوا دعاء ه الا ان یلحق بالنبى عترته فلا یزال محجوبا حتى یلحق بى اهل بیتى.

«ثواب‌الاعمال و عقاب‌الاعمال، صفحه 338»
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۱۰:۵۴
محمد سروری

بعد از تماشای این فیلم حالت شوریدگی و تمنا به بنده دست داد و کلی بهم ریختم.یاد شعری افتادم از ابو سعید ابوالخیر:

تا ولولهٔ عشق تو در گوشم شد
عقل و خرد و هوش فراموشم شد
تا یک ورق از عشق تو از بر کردم
سیصد ورق از علم فراموشم شد



دانلود
حجم: 5.26 مگابایت



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۲ ، ۰۷:۵۹
محمد سروری


رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: به هر کس، راستگویى در گفتار، انصاف در رفتار، نیکى به والدین و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخیر می‌افتد، روزیش زیاد می‌گردد، از عقلش بهره‌مند می‌شود و هنگام سئوال [مأموران الهى] پاسخ لازم به او تلقین می‌گردد.

متن حدیث:

مَن اُلهِمَ الصِّدقَ فى کَلامِهِ وَ النصافَ مِن نَفسِهِ وَ بِرَّ والِدَیهِ وَ وَصلَ رَحِمِهِ، اُنسِى‏ءَ لَهُ فى اَجَلُهُ وَ وُسِّعَ عَلَیهِ فى رِزقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقلِهِ وَ لُـقِّنَ حُجَّتَهُ وَقتَ مُساءَلَتِهِ ؛


«اعلام الدین، صفحه 265»
------------------------------------------------------------------------------
رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند:

ألا اُخْبِرُکُمْ بِاَشبَهِکُم بى؟ قَالوا: بَلى یا رَسولَ اللّه‏ِ. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِِخوانِهِ فى دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَى الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفْوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ؛

آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق‏تر، نرم‏خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینى‏اش دوست‏دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده‏تر و با گذشت‏تر و در خرسندى و خشم با انصاف ‏تر باشد.

کافى، ج 2، ص 240، ح 35

---------------------------------------------------------------------------
رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند:

أَنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِکَ وَانصَحِ الأُمَّةَ وَارحَمهُم فَإِذا کُنتَ کَذلِکَ وَ غَضِبَ اللّه‏ُ عَلى أَهلِ بَلدَةٍ أَنتَ فیها وَأَرادَ أَن یُنزِلَ عَلَیهِمُ العَذابَ نَظَرَ إِلَیکَ فَرَحِمَهُم بِکَ، یَقولُ اللّه‏ُ تَعالى: (وَما کانَ رَبُّکَ لِیُهلِکَ القُرى بِظُلمٍ وَأَهلُها مُصلِحونَ)؛
با مردم منصفانه رفتار کن و نسبت به آنان خیرخواه و مهربان باش، زیرا اگر چنین بودى و خداوند بر مردم آبادیى که تو در آن به سر مى‏برى خشم گرفت و خواست بر آنان عذاب فرو فرستد، به تو نگاه مى‏کند و به خاطر تو به آن مردم رحم مى‏کند. خداى متعال مى‏فرماید «و پروردگار تو (هرگز) بر آن نبوده است که شهرهایى را که مردمش درستکارند، به ستمى هلاک کند».

مکارم الاخلاق، ص‏457

---------------------------------------------------------------------------------------------------
رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند:

مَن واسَى الفَقیرَ وَأَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ فَذلِکَ المُؤمِنُ حَقّا؛
هر کس به نیازمند کمک مالى کند و با مردم منصفانه رفتار نماید چنین کسى مؤمن حقیقى است.

خصال، ص‏47

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۲ ، ۰۹:۰۰
محمد سروری

قرآن مجید نسخه شفابخش جان‏هاى دردمند، از جانب خداوند سبحان است: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَه لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا(1) که توسط پیامبرى مهربان و فداکار، بر جان‏هاى حقیقت‏طلب و عاشق، رسانده شد. در کتاب مقدس مسلمانان - قرآن مجید - دو داروى آرام‏بخش تجویز شده است که در نوع خود، بى‏نظیرند؛ هم آرام بخشند و هم درمانگر. هر یک از این دو دارو، ویژگى خاص خود را دارند که به توصیف آنها مى‏پردازیم.

 
1. یاد خدا 


«أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ با یاد خدا، قلب‏ها آرام مى‏گیرند».(2)
در نگاه یک مسلمان، خداوند سبحان، قدرت مطلق و صاحب همه ملک و ملکوت است و تمامى نظام هستى، سربازان اویند؛ هیچ قدرتى، جز قدرت او نیست؛ هیچ کس، نمى‏تواند بدون اذن الهى، نفع و ضررى برساند و همه هستى، فرمانبردار اویند. صاحب و مؤثر در هستى، فقط خداست: «لا اله الا هو»(3)، «لا مؤثر فى الوجود الا الله»، «لله جنود السموات و الارض»(4) و «و ان من شى‏ء الا یسبح بحمده».(5) پس، تنها اوست که قدرت و مالکیت دارد و به هر کس که بخواهد، مى‏بخشد و از هر کس که بخواهد، مى‏ستاند: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».(6)
نکته دیگر اینکه تمامى گرفتارى‏ها، دلتنگى‏ها، تردیدها، بیم‏ها و امیدهاى بشر، در دو چیز نهفته است:
الف) از دست دادن چیزى یا کسى.
ب) به دست نیاوردن چیزى یا کسى.
اگر به طور دقیق به تمامى دغدغه‏ها و نگرانى‏هایمان - از کودک، نوجوان، جوان و... - بنگریم، از این دو حال بیرون نیست؛ یا نگران آنیم که آنچه داریم، از مال و جان و فرزند و موقعیت اجتماعى و...، از دستمان برود و یا اندوهناک آنیم که آنچه در آرزوى آن بودیم و برایش روز و شب تلاش کردیم، به دست نیاوریم و یا مانعى پدید آید و ما از رسیدن به مطلوب و مقصود، باز مانیم.
چه بسیارند افرادى که با این دو نگرش، شب و روز در ترس، دلهره، خستگى و افسردگى به سر مى‏برند و ساعت‏ها، عمر شریف را به بیهودگى و بطالت مى‏گذرانند که شاید... .
پسر جوانى که در آرزوى دختر دلخواه خویش است و دخترى که منتظر خواستگار عاشق خویش است، هر دو نگران حوادث آینده هستند.
اسلام با کلام وحى، بشارت مى‏دهد که نگران نباشید و ترسى نداشته باشید. اگر رابطه درست با صاحب نظام هستى برقرار کرده‏اید، بر او توکل کنید و نگران نباشید؛ چون همه هستى در ید قدرت اوست و «حتى برگ درختى، بى‏اذن او نمى‏افتد»(7)و او «هر آن چه را در آسمان‏ها و زمین است، مى‏داند» و حتى «آن چه را در دل‏ها پنهان و نهان است، مى‏داند»(8) و «نگاه خیانت‏کار را مى‏شناسد و به خیانت نگاه هم داناست».(9)
قطره‏اى کز جویبارى مى‏رود از پىانجام کارىمى‏رود
پس انسان با یاد این همه عظمت، قدرت و رحمت بیکران، بخشندگى بى‏انتها، غفران، آمرزندگى و پوشاندن عیب‏ها و خطاها، توبه‏پذیرى و فرصت‏سازى، پاک‏کنندگى و تبدیل سیئات به حسنات، امیددهى و جبران‏سازى، آرام مى‏گیرد و امید را از دست نمى‏دهد؛ توان دوباره مى‏یابد؛ دل به او مى‏سپارد و آرام آرام به ساحل نجات دست پیدا مى‏کند.  


2. همسر 


دومین آرام‏بخش که در قرآن مجید به آن اشاره شده و از نشانه‏ هاى خداوند به شمار مى‏آید، چیزى جز همسر آدمى نیست.در قرآن چنین آمده است:«وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدّه وَرَحْمَةً ».وازنشانه های اواینکه ازجنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنهاآرامش یابید ودر میانتان مودت ورحمت قرار داد. (10)
دوره جوانى، دوره‏اى است که انسان، حس استقلال‏طلبى و شخصیت پیدا مى‏کند و مى‏خواهد دوست‏داشتنى باشد و دیگران را دوست بدارد؛ حس عجیبى در خود احساس مى‏کند و نمى‏داند چه خواهد شد.
از یک طرف، میل او به غیرهمجنس، فزونى مى‏یابد و از جانبى دیگر، احساس شخصیت و استقلال، باعث اندکى جدایى از بافت دوره کودکى و نوجوانى، در خانه و خانواده مى‏شود؛ هم گرایش او به سمت و سویى دیگر است و هم علاقه‏اش به کسب اعتبار و جایگاه تازه.
از دیگر سو، غریزه سرکش جنسى، قوى مى‏شود و ارضاى صحیح آن، باعث بهبودى روحى و روانى مى‏شود. اگر قربانیان بیمارى‏ها در جهان، بررسى شوند، شاید بیشترین قربانى، مخصوص بیمارى‏هاى جنسى باشد. آثار زیانبار و وحشتناک این بیمارى‏ها، در تمامى عرصه‏هاى زندگى، قابل مشاهده است.
اسلام عزیز، در جهت آرامش بخشى، ازدواج را راهکار مناسبى در نظام آفرینش مى‏داند. انسان در دوران جوانى، نیازمند رسیدن به همدم و مونسى است تا با عشق‏ورزى و مهربانى، ادامه مسیر را با او رهسپار گردد. دوستى‏ها، هیچ گاه و براى هیچ کس، آرام‏بخش نیستند؛ بلکه خود عرصه‏اى تازه در ایجاد دغدغه‏ها، نگرانى‏ها، خستگى‏ها و... مى‏باشند؛ اگر چه به ظاهر، هیچ کدام از دو طرف، بدان اعتراف نکنند.
بنابراین، آرام‏بخش دوم در قرآن، همسر نام دارد که در کنار وى، انسان از خستگى‏ها رهایى مى‏یابد و احساس مى‏کند که جهانى جدید شکل گرفته است. دو شخصى که با هم هیچ حس خاصى نداشته‏اند، چنان شیفته و دوستدار هم مى‏شوند که حتى ساعتى بدون هم را نمى‏توانند تحمل کنند؛ بدون هم، احساس خستگى مى‏کنند؛ براى هم بى‏تابى مى‏کنند؛ به هم هدیه مى‏دهند و خالصانه‏ترین محبت‏ها را نثار هم مى‏کنند.
پس باید با یاد خدا، براى جهانى پر از امید و آرزوهایى زیبا و زندگى و سرزندگى و بندگى، اندیشید و همسرى برگزید که تا بهشت برین، همدم و مونس و همراه انسان باشد.


1. اسراء، 82.
2. رعد، 28.
3. بقره، 255.
4. فتح، 7.
5. اسراء، 44.
6. آل‏عمران، 26.
7. انعام، 59.
8و9. غافر، 19.
10. روم، 21

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۱۴:۱۶
محمد سروری

ماجرای نبش قبر حضرت رقیّه(ع) در سال 1242 شمسی 

عالم بزرگوار مرحوم آیت‌الله علامه "ملاّ محمّد هاشم خراسانی"* می‌نویسد: عالم جلیل شیخ محمّدعلی شامی که از جمله علمای نجف اشرف بود به حقیر فرمود: جدّ مادری من، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش بیش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیه‌السلام را در خواب دید که فرمودند: «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.»

دختر به سیّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟!

سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.

صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.

حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.

سیّد در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی می‌گفت: «ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم  و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۲ ، ۰۸:۴۵
محمد سروری

یکی از پادشاهان عرب، روزی به قصد شکار به همراه ملازمان رکاب، قصر شاهی را ترک کرد و به صحرا رفت. ندیمانی پیش از او به صحرا رفته بودند که شکارگاه را وارسی کنند، تا پادشاه به شکار بپردازد. پادشاه به شکارگاه درآمد و به دنبال آهویی تاخت تا او را شکار کند. ملازمان به رکاب او نرسیدند و شاه در بیابان گم شد و بعد از ساعت ها، دست از پا درازتر،نه صیدی شکار کرده بود و نه رمقی برایش مانده ، افزون بر آن در بیابان نیز سرگردان !

از دور دست بیابان، کپری را دید و به قصد نجات جانش، عازم آن خیمه گردید و به آن سو راهی شد، نزدیک آن سرا، که رسید به رسم ادب، ندا درداد  و صاحب کپر را صدا زد. پیرزنی از کپر بیرون آمد و بعد از سلام، گفت: به سرای ما خوش آمدی، رکاب سبک کن و قدری استراحت کن و جرعه­ای آب بنوش! پادشاه از اسب پیاده شد و دمی بیاسود و پیره زن، کاسه آبی گوارا به او نوشاند و او را عزیز و مهربان داشت و در شاه نشین کپر جای داد و لحظاتی نگذشته بود که دوباره ظرفی پر از شیر، برای پادشاهی که نمی دانست کیست آورد. پادشاه ظرف شیر را نیز سرکشید، کم کم سروکله مرد کپر پیدا شد و چون میهمان را در سرا دید به غایت خوشحال گردید و به زن گفت: از میهمان پذیرایی کرده­ای؟ عجوزه گفت: آری با آب و شیر از او پذیرایی کرده ام! مرد برآشفت و گفت چرا بز را ذبح نکرده­ای؟ عجوزه گفت: تنها راه معاش ما همین بز است! چگونه او را ذبح کنم؟ از گرسنگی به حرج گرفتار می­شویم.

مرد برخواست و خود بز را ذبح کرد و طبخ نمود و پادشاه از آن غذا تناول نمود، کم کم ملازمان پادشاه از راه رسیدند و آن مرد و زن، دریافتند که او پادشاه بلاد عرب است .

شاه از میهمان نوازی آنان شگفت زده بود! چرا که آنان نمی­دانستند از چه کسی پذیرایی می­کنند، صرفاً چون میهمان بود او را گرامی داشتند و تمام دارائیشان را به پای او ریختند و بزی که خلاصه زندگیشان بود برای او سربریدند و اکنون، برای امرار معاششان هیچ ندارند.

پادشاه عرب که خود شاهد این ماجرا بود، قضیه را در دربار به بحث گذاشت و از دولتمردان خواست تا نظر خود را راجع به چگونگی جبران محبت و مهربانی این زوج بیابان نشین سخاوتمند، بیان دارند .

ابتدا وزیر مالیه گفت: در ازای بزی که بسمل کرد، پنجاه بز به او بدهید!

سردار سپاه که قدری منصف تر بود گفت: به او گله ای هزار تایی بز و مقداری دینار بدهید، تا زندگی خوبی را در بیابان بگذراند.

دیگری گفت: او را به دربار آورید و از ملازمان سازید تا از شما راضی شود!

در پایان؛ شاه از صدراعظمش که مردی منصف و اندیشمند بود، پرسید رای شما چیست؟ وی پاسخ داد: بگذارید تا من نظر ندهم، شاه گفت: سخنان شما معمولاً راهگشا است بگویید تا بشنویم. ناگزیر؛ صدراعظم گفت: امکان جبران این محبت و مهربانی برای شاه مقدور نیست! شاه گفت چگونه ؟ صدراعظم گفت: آن عرب کریم و سخاوتمند،  هر چه داشت در طبق اخلاص نهاد و پیشکش شاه کرد! درست است؟ شاه گفت: آری همین گونه است که میگویی! صدراعظم گفت: انصاف آن است که شما نیز هر چه دارید در طبق اخلاص نهید و پیشکش او کنید، تا محبت و مهربانی او جبران شود! بنابراین؛ هر مقدار از هر چه دارید، به او ببخشید، جبران محبت او نشده­است! پس بهتر است نام این دلجویی را جبران محبت ننهیم!(1)

با توجه به داستان گذشته، به این روایت ها توجه نمایید :

1-عن الامام الصادق: علیهالسلام انه قال: ان الله تعالی یوم عرفة ینظر الی زوار الحسین علیه السلام" فیغفر لهم ذُنوبهم و یَقضی لهُم حوائجهم قبل ان ینظر الی اهل الموقف بعرفة.

از امام صادق علیه السلام نقل شده­است که فرمود: بدرستیکه خدای تعالی در روز عرفه نخست به زائران حرم امام حسین علیه السلام نظر می­کند، سپس به حاجیانی می­نگرد که در صحرای عرفه برای رضای خدا وقوف نموده­اند.(2)

2-عن الامام الصادق علیه السلام قال: إِذَا کَانَ یَوْمُ عَرَفَةَ نَظَرَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى زُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَقَالَ ارْجِعُوا مَغْفُوراً لَکُمْ مَا مَضَى وَ لَا یُکْتَبُ عَلَى أَحَدٍ مِنْکُمْ ذَنْبُ سَبْعِینَ یَوْماً مِنْ یَوْمِ یَنْصَرِفُ.

از امام صادق علیه السلام نقل شده­است که فرمودند: وقتی که روز عرفه می­شود، خداوند تعالی به زوار قبر حسین علیه السلام نگاه کرده می­فرماید: برگردید که گناهان گذشته شما بخشیده شد و از روزی که از زیارت سید الشهداء علیه السلام برمی­گردید، گناه هفتاد روز شما نوشته نمی­شود.(3)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۹
محمد سروری
       

برای دانلود روی کتاب مورد نظرکلیک  کنید فایل آن باز میشود.

     

برای دانلود روی کتاب مورد نظرکلیک  کنید فایل آن باز میشود.

     


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۵:۱۶
محمد سروری