دانلود
حجم: 5.26 مگابایت
امام عـلى علیه السلام فرمود: همنشین و دوسـت، همانند وصله در لباس است، پس آن را همشکل برگزین.
الإمام علیّ علیه السلام أَلْعَبْدُ حُرٌّ ما قَنَعَ، أَلْحُرُّ عَبْدٌ ماطَمَعَ.
امام عـلى علیه السلام فرمود: بنده اگر قناعت کند، «آزاد» است، آزاد، اگر طمع داشته باشد «برده» است!
الإمام علیّ علیه السلام اِنَّ رَأیَکَ لا یَتَّسِعُ لِکُلِّ شَئٍ فَفَرِّغْهُ لِلْمُهِمَّ.
امام عـلى علیه السلام فرمود: فکر تو گنجایش هر چیز را ندارد، پس آن را براى آنچه «مهم» است، فارغ گردان.
8 الإمام علیّ علیه السلام فَقْـدُ الْبَـصَرِ أَهْوَنُ مِنْ فِقْـدانِ الْبَـصیرَةِ.
امام عـلى علیه السلام فرمود: نابینایى، آسان تر و قابل تحمل تر از نداشتن بینش و بصیرت است.
الإمام علیّ علیه السلام أَکْرِمْ ضـَیْفَکَ وَإِنْ کانَ حـَقیرًا وَقُمْ مِنْ مَجْلِسِکَ ِلأَبیکَ و مُعَلِّمِکَ وَ إِنْ کُنْتَ أَمیرا.
امام عـلى علیه السلام فرمود: مهمان خود را اکرام کن، هر چند «حقیر» باشد، و در مقابل پدر و معلم خود به ادب برخیز، هر چند «امیر»باشى!
امام حسین علیهالسلام فرمودند: از پدرم علیه السلام درباره نشستن او [رسول خدا صلی الله علیه و آله
] پرسش کردم پس فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمىنشست و بر
نمىخاست مگر آن که ذکر بر لب داشت و جایى را به خود اختصاص نمىداد و از
این کار، نهى مىداشت و هرگاه نزد جماعتى مىرفت در پایین مجلس مىنشست و
به این کار فرمان مىداد.
بهره هریک از همنشینانش را ادا مىکرد، تا آن جا که همنشین او فکر نمىکرد کسى نزد رسول خدا از او ارجمندتر است.
هر
که با او همنشین مى شد یا پى کارى را با هم مى گرفتند، حضرت آن قدر
شکیبایى مى ورزید تا این که او خود مى رفت و کسى که از ایشان [برآوردن
]حاجتى را مى طلبید، یا نیازش را برمى آورد یا کلامى خوش به او مى گفت.
گشاده رویى و اخلاقش، همه مردم را در بر مى گرفت و [دیگر ]پدر آنها گشته بود و آنها در (دادن و گرفتن) حقّ نزد او یکسان بودند.
مجلس ایشان، مجلس شکیبایى، شرم، صبر و امانتدارى
بود و در آن نه صدایى بلند مى شد و نه سخن زشتى بر زبان رانده مى شد و نه
خطاهاى آن مجلس، گفته مى شد. همه [در مجلس او] برابر بودند و با تقوا بر
یکدیگر برترى داده مى شدند و فروتن بودند، بزرگ را احترام مى نهادند و بر
کوچک، رحم مى آوردند و نیازمند را بر خود ترجیح مى دادند و بیگانه را پاس
مى داشتند.
[به پدرم] عرض کردم: شیوه حضرت صلی الله علیه و آله با همنشینانش چگونه بود؟
فرمود: پیامبر
خدا صلی الله علیه و آله گشاده رو و خوش اخلاق و نرمخو بود و نه خشن و
زمخت و نه، فریاد مى کشید و ناسزا مى گفت و نه عیب جویى مى کرد و نه بسیار
شوخى مى کرد.
خود را از آن چه دوست نمى داشت، به غفلت مى زد و دیگران را نه از آن نومید مى ساخت و نه بدان ترغیب مى کرد.
سه چیز را از خود دور کرده بود: لجاجت، پرگویى و بیهودگى و سه چیز را از مردم کنار نهاده بود: هیچ کس را، نه مى نکوهید و نه عیب مى کرد و در پى جستن زشتیهاى او نبود،
وسخنى نمى گفت، مگر در آن چه امید ثوابش را مى بُرد. هرگاه سخن مى گفت،
همنشینانش خاموشى مى گزیدند تا آن جا که گویى، پرنده بر سر ایشان نشسته است
و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله سکوت مى کرد، آنها سخن مى گفتند و در
خدمت حضرت صلی الله علیه و آله کشمکش نمى کردند.
اگر کسى سخن مى گفت، به
او گوش مى دادند تا از سخن گفتن آسوده شود. سخن آنها نزدحضرت صلی الله
علیه و آله ، همان سخن نخستین نفر مجلس بود. از آن چه مى خندیدند، او هم مى
خندید و از آن چه تعجّب مى کردند، حضرت صلی الله علیه و آله هم تعجّب مى
کرد.
حضرت صلی الله علیه و آله بر خشک و زمخت سخن گفتن شخص غریب و
تقاضاى او صبر مى کرد، تا آن که اصحابش آنها را گرد مى آوردند و مى فرمود:
هرگاه کسى را دیدید که حاجتى مى طلبد، او را یارى رسانید.
حضرت صلی الله
علیه و آله ، ستایش را از کسى جز از مسلمان حقیقى نمى پذیرفت، و سخن کسى
را قطع نمى کرد، تا آن که از حد مى گذراند، پس با نهى یا برخاستن، کلام او
را قطع مى کرد.
متن حدیث:
إمام الحسین علیه السلام : سَأَلتُ أبی علیه السلام عَن ... مَجلِسِهِ [أی
رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ] فَقالَ : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی
الله علیه و آله لا یَجلِسُ و لا یَقومُ إلاّ عَلى ذِکرٍ ، و لا یوطِنُ
الأَماکِنَ ، ویَنهى مِن إیطانِها ، وإذَا انتَهى إلى قَومٍ جَلَسَ حَیثُ
یَنتَهی بِهِ المَجلِسُ ویَأمُرُ بِذلِکَ، یُعطی کُلَّ جُلَسائِهِ نَصیبَهُ
، لا یَحسِبُ جَلیسُهُ أنَّ أحَدًا أکرَمُ عَلَیهِ (مِنهُ) ، مَن جالَسَهُ
أو قاوَمَهُ فی حاجَةٍ صابَرَهُ حَتّى یَکونَ هُوَ المُنصَرِفَ ، ومَن
سَأَلَهُ حاجَةً لَم یَرُدَّهُ إلاّ بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ ، قَد
وَسِعَ النّاسَ مِنهُ بَسطُهُ وخُلُقُهُ ، فَصارَ لَهُم أبًا وصاروا
عِندَهُ فِی الحَقِّ سَواءً ، مَجلِسُهُ مَجلِسُ حِلمٍ وحَیاءٍ وصَبرٍ
وأمانَةٍ ، لا تُرفَعُ فیهِ الأَصواتُ ، ولا تُؤبَنُ فیهِ الحُرَم حدیث ،
ولا تُنثى فَلَتاتُهُ حدیث ، مُتعادِلینَ یَتَفاضَلونَ فیهِ بِالتَّقوى ،
مُتَواضِعینَ ، یُوَقِّرونَ فیهِ الکَبیرَ ، ویَرحَمونَ فیهِ الصَّغیرَ ،
ویُؤثِرونَ ذَا الحاجَةِ ، ویَحفَظونَ الغَریبَ .
قُلتُ : کَیفَ کانَ
سیرَتُهُ فی جُلَسائِهِ ؟ فَقالَ : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و
آله دائِمَ البِشرِ ، سَهلَ الخُلُقِ ، لَیِّنَ الجانِبِ ، لَیسَ بِفَظٍّ
ولا غَلیظٍ ، ولا سَخّابٍ ولا فَحّاشٍ ولا عَیّابٍ ولا مَزّاحٍ ،
یَتَغافَلُ عَمّا لا یَشتَهی ، ولا یُؤیِسُ مِنهُ ولا یُحَبِّبُ فیهِ ، قد
تَرَکَ نَفسَهُ مِن ثَلاثٍ : المِراءِ ، والإِکثارِ ، وما لا یَعنیهِ،
وتَرَکَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ : کانَ لا یَذُمُّ أحَدًا ولا یُعَیِّرُهُ ،
ولا یَطلُبُ عَورَتَهُ ، ولا یَتَکَلَّمُ إلاّ فیما رَجا ثَوابَهُ . إذا
تَکَلَّمَ أطرَقَ جُلَساؤُهُ کَأَنَّما عَلى رُؤوسِهِمُ الطَّیرُ ، فَإِذا
سَکَتَ تَکَلَّموا ولا یَتَنازَعونَ عِندَهُ ، مَن تَکَلَّمَ أنصَتوا لَهُ
حَتّى یَفرُغَ . حَدیثُهُم عِندَهُ حَدیثُ أوَّلِهِم ، یَضحَکُ مِمّا
یَضحَکونَ مِنهُ ، ویَتَعَجَّبُ مِمّا
یَتَعَجَّبونَ مِنهُ ، ویَصبِرُ
لِلغَریبِ عَلَى الجَفوَةِ فی مَنطِقِهِ ومَسأَلَتِهِ حَتّى إذا کانَ
أصحابُهُ لَیَستَجلِبونَهُم ، ویَقولُ : إذا رَأَیتُم طالِبَ الحاجَةِ
یَطلُبُها فَأَرفِدوهُ . ولا یَقبَلُ الثَّناءَ إلاّ مِن مُکافِئٍ حدیث ،
ولا یَقطَعُ عَلى أحَدٍ حَدیثَهُ حَتّى یَجوزَ فَیَقطَعَهُ بِنَهیٍ أو
قِیام.
«دلائل النبوة للبیهقیّ ،جلد 1 صفحه 290 »
امام جعفر صادق دربارۀ حدیث « مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْتَغیان » می فرمایند: « عَلیٌ وَ فاطِمَةٌ (ع) بَحْرانِ مِنَ الْعِلْمِ عَمیقانِ لا یَبغی اَحَدُهُما عَلی صاحِبِهِ » و درمورد این قسمت : « یَخْرُجُ مِنْهُمُا اللُّؤلؤُ وَ الْمَرْجانُ » می فرمایند: « الحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (ع) » .
امام صادق (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ « دو دریا را در کنار هم قرار داد در حالی که با هم تماس دارند و میان آن دو برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمی کند » فرمود:« علی و فاطمه دو دریای ژرف و لبریز از دانش هستند که یکی بر دیگری طغیان نمی کند . « از آن دو دریا دُرّ و مرجان خارج می شود» یعنی امام حسین و امام حسن (ع) .
1- الرحمن / 19-22
2- تفسیر برهان، 4/ 266
شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان می نویسد:
حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام که فرموده اند: علامات مؤ من پنج چیز است پنجاه و یک رکعت نماز گذاشتن که مراد هفده رکعت فریضه و سى و چهار رکعت نافله است در هر شب و روز و زیارت اربعین کردن و انگشتر در دست راست کردن و جبین را در سجده بر خاک گذاشتن و بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمن الرَّحیمِ را بلند گفتن.
و کیفیّت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام در این روز به دو نحو رسیده یکى زیارتیست که شیخ در تهذیب و مصباح روایت کرده از صفوان جمّال که گفت فرمود به من مولایم حضرت صادق علیه السلام در زیارت اربعین که زیارت مى کنى در هنگامى که روز بلند شده باشد و مى گوئى
اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ؛
سلام بر ولى خدا و دوست او
اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ ؛سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او
اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِسلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیدهاش
اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِسلام بر حسین مظلوم و شهید
اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِسلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاریها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید
اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُخدایا من به راستى گواهى دهم که آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزیدهات و فرزند برگزیدهات بود که کامیاب شد
بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِبه بزرگداشت تو، گرامیش کردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاکزادى
وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِو قرارش دادى یکى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکى از کسانى که از حق دفاع کردند
وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِو میراثهاى پیمبران را به او دادى و از اوصیائى که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى
فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَاو نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانهاى (براى کسى) نگذارد و بیدریغ خیرخواهى کرد و جان خود را در راه تو داد
متن کامل وصیت نامه امام علی (ع)
آنچـه میخوانید وصیت امام علی (ع)بـه فرزندش
امام حسن(ع)است کـه پـس از بـازگشـت از صفـیـن در قـریـه
"حـاضـریـن" نـوشـت. وصیتی و سفارشی کـه بـه همـه فرزندان اسلام
وعموم مومنـان است.
" فرزندم این نامـهاز پدریست کـه گرمی آفتـاب زندگیش بـه سردی و
غروب مینشیند.معترف به مصائب توانسوز روزگار است و سال و ماه و
ساعات از او روی برتافتهاند،و هر دم بمرگ نزدیک میشود. پدری که
بـه پیشامدهـای این این جهـان نـاپـایدار و بی مقدار ،سر فرود آورده
و در خـانـه مردگـان سکنی خـواهد گزیدو فردا بعزم سفـری جاودانه از
این گیتی کوچ خواهد کرد. چنین پدری بـه فـرزند جـوانش ـ کـه
آرزومند چیزی است که آنـرا نمیـابد ـ سخن میگـوید فـرزندی کـه ـ بهـر
حـال مـانند تمـام موجودات ـ هلاک خواهد شد وآماج تیرهای بلا و هدف
درد ها ورنجهـا و گروگان مصائب سخت روزگـار غدار است.
موجودی کـه خدنگهـای زهرآگین و تلخ را نشانـه است و بـه اضطرار
اسیر چنین ناگواریهـای نـاپـایدار است.سـوداگر سرای فریب و فسـاد و
وامدار مـرگهـا و نابودی ها،هم پیمان و آمیخته با غمها و قرین و جلیس
با محنتها نـشــانــه و هـدف افـتهــا و شهـیـد هــوی و هــوس
دیگـران و سرانجام...جانشین مردگان است.
اینک پس از ثنا و ستایش پـاک آفریدگـار و درود فراوان بر رسول خدا،
پسرم تو بدان: من آن هنگام در چیزی که برایم اشکار گردیده مینگرم .
چـون میبینم جهـان از من روی میگیرد و روزگـار بـا من به سرکشی
میگراید و آخرت از من استقبال میکند،احساس میکنم که هر چیز دیگر از
یادم میرود و جز بکار خویش بچیزی رغبت ندارم. امّا لحظـه ای کـه
فـارغ از دیگران غم خویش میخورم و هوس مرا آسوده میگذارد حقیقت در
برابرم رخ مینمـاید و جلـوه گـر میشـود. چنین کیفیتی است که مرا
بکوشش و تلاش وامیدارد،کـه بی تردید بازیچـه نیست و از آمیختگی
بدروغ و ریا، فرسنگها بدور است.
نیک که مینگرم تو را جزیی از خود مـیابمـ نـه خطاگفتم ـ بلکـه
تو همـه وجود منی و چنان آمیختـه با منی کـه اگر چیزی بتو روی
آورد،درست مانند انست کـه بمن روی آورده است.از اینرو اگر مرگ تو
را فراگیرد، چنان است کـه مرا گرفتـه . بدین سبب کار تو مرا در
اندوه افکنده،بدانگونـه کـه کـار خودم مرا بـه غم و افسـوس
میکشاند.بنابراین وصیت خویش را بر تو نوشتم در حـالی کـه خواه برای
تو بمـانم یـا بمیرم از اجرای آن بدست تو دل قـوی دارم و مطمئن
هستم.
پسـرم تـو را بپـرهیـزگـاری و تـرس از عقـوبت خدا و متـابعت و
فرمـانبرداری از آفریدگـار وصیت وسفـارش میکنم . ویرانـه دل را بنور
تابناکش آباد گردان، در رشته مهر با او ببندگی و دلسپاری چنگ
بـزن.زیـرا هیچ رشتـه و پیـوندی استـوار تـر ازپیـوستگی و همبستگی با
ذات لایزال کردگار متعال نیست.
سفارش امام مهدی(عج) به ما شیعیان.
اسحاق بن یعقوب میگوید: در مورد برخی از مسائل که برای من مشکل شده بود توسط جناب محمدبن عثمان ـکه خدا از او و پدرش راضی باد ـ [نایب خاص حضرت بقیةالله، عجلالله تعالی فرجه الشریف در زمان غیبت صغری] عریضهای به پیشگاه مقدس آن حضرت علیهالسلام تقدیم داشتم که جوابی از ناحیهی مقدسه بدین شرح واصل شد:
خداوند تو را به حق هدایت کند و ثابت قدم بدارد.
در خصوص علت غیبت سؤال کرده بودید. خداوند متعال در قرآن کریمش میفرماید:
"ای اهل ایمان! از چیزهایی که جواب آنها را نمیتوانید تحمّل کنید و ناراحت میشوید، سؤال نکنید"
بدانید که هرکدام از پدران و اجداد من بیعت یکی از طاغوتهای زمان خویش را به گردن داشتند؛ ولی من وقتی قیام میکنم، بیعت هیچ یک از گردنکشان و طاغوتهای زمان را برگردن ندارم.
اما، نحوهی استفاده و انتفاع از وجود من در زمان غیبت کبری همانند استفاده از خورشید در یک روز ابری است.
آگاه باشید که وجود من، موجب بقای کرهی زمین و امان برای همهی مخلوقات است. همچنان که ستارگان موجب امان اهل آسمانند. بنابراین درهای سؤال را بر آنچه برای شما سودی ندارد و آنرا از شما نخواستهاند، ببندید.
برای تعجیل در امر ظهور و فرج ما بسیار دعا کنید، که فرج شما در همین دعا کردن است. و سلام بر تو ای اسحاق بن یعقوب و بر هر که راه هدایت در پیش گیرد. (کمال الدین و تمام النعمه ج2/239-237)
*************************************اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ؛
سلام بر ولى خدا و دوست او
اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ ؛سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او
اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِسلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیدهاش
اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِسلام بر حسین مظلوم و شهید
اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِسلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاریها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید
اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُخدایا من به راستى گواهى دهم که آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزیدهات و فرزند برگزیدهات بود که کامیاب شد
بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِبه بزرگداشت تو، گرامیش کردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاکزادى
وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِو قرارش دادى یکى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکى از کسانى که از حق دفاع کردند
وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِو میراثهاى پیمبران را به او دادى و از اوصیائى که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى
فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَاو نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانهاى (براى کسى) نگذارد و بیدریغ خیرخواهى کرد و جان خود را در راه تو داد
لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى؛تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانى که دنیا فریبشان داد.
وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُو فروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهائى اندک و بى مقدار و بزرگى کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند،
وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَو تو و پیامبرت را به خشم آوردند
وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَْوْزارِو پیروى کردند از میان بندگانت آنانى را که اهل دو دستگى و نفاق بودند و کسانى را که بارهاى سنگین گناه به دوش مىکشیدند
ارتباط دوستانه با مردم
سوال از ولایت
اطعام شیعیان
نهى از منکر امام علیه السلام
تبریک به عمال ستمگران
سوم صفر به روایتی تولد امام محمدباقر(ع) است. اهل بیت پیامبر(ص) با تولد امام باقر(ع) با فرح و سرور زیادی روبرو شدند، کسی که حیات فکری و علمی در جهان اسلام را شکوفا کرد. پدرش امام سیدالساجدین((ع) است و مادر او سیده طاهره فاطمه دختر امام حسن (ع) است.
ولادت امام محمدباقر(ع) در سال 56 هجری و در زمان معاویه بود، زمانی که کشورهای اسلامی پر از ظلم و ستم بود. کنیه ایشان ابوجعفر و القاب ایشان امین، هادی، صابر و باقر بود.
از همان کودکی امام باقر(ع) نشانه های نبوغ و ذکاوت ایشان هویدا بود. اصحاب پیامبر(ص) می دانستند که امام از همان طفولیت از فضل و علم زیاد بهره مند است، لذا آنها درباره مسایلی که نمی دانستند با او مشورت می کردند. امام ابوجعفر(ع) در خانه رسالت و وحی و منبع سنت در جهان اسلام رشد کرد.
امام محمد باقر(ع) بیش از 34 سال تحت توجهات پدرش امام زین العابدین(ع) زندگی کرد. اخلاق عالی او عنایتی از جانب خدا بود که افراد حیران را به سوی راه حق هدایت می کرد و افراد گمراه را ارشاد می کرد.
امام محمد باقر (ع) در اوان کودکی بود که دولت بنی سفیان که توسط معاویه بنا گذاشته شده بود مضمحل گردید به هلاکت فرزندش یزید منجر شد. عصر امام(ع) از حساس ترین دوران های تاریخ اسلام است که فرق اسلامی زیادی شکل گرفتند، به علاوه احزاب و گروه های مختلف به یکدیگر حمله می کردند حتی تا جایی که از گسترش اسلام جلوگیری کردند.
یکی از فرقه ها که در آن زمان نقش خطرناکی را در تاریخ عقلی و اجتماعی آن زمان بازی کرد فرقه معتزله بود که آثار عجیبی در زندگی عقلی اسلامی به جا گذاشت. اما زندگی سیاسی در زمان امام(ع) بسیار سخت بود و فتنه و اضطراب بر مردم غالب بود، حوادث مخوف که نتیجه اش فقدان امنیت و انتشار ترس و وحشت بود در همه جا حکمفرما بود و قلوب مردم پر از وحشت بود.
در زمان امام باقر(ع) احزاب زیادی تشکیل شده بود، در این زمان بود که امویان سیاست ظلم و جور را بر علیه مسلمین ادامه دادند و آنها مردم را شکنجه می دادند و از حقوق مادی و معنوی محروم می کردند. از این رو مسلمین بر علیه دولت اموی شورش های سختی نمودند تا آن را ساقط کنند.
حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین ( ع ) زندگى کرد و در تمام این مدت به انجام دادن وظایف خطیر امامت، نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامى، تعلیم شاگردان، رهبرى اصحاب و مردم، اجرا کردن سنتهاى جد بزرگوارش در میان خلق، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحیح رهبرى و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعى و امام معصوم که تنها خلیفه راستین خدا و رسول ( ص ) در زمین است، پرداخت و لحظهاى از این وظیفه غفلت نفرمود.
امام محمد باقر (ع) سرانجام در هفتم ذیحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدینه به وسیله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست. پیکر مقدسش را در قبرستان بقیع - کنار پدر بزرگوارش - به خاک سپردند.
فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشته اند : ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق (ع) و عبدالله که مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر بود. ابراهیم و عبیدالله که از ام حکیم بودند و هر دو در زمان حیات پدر بزرگوارشان وفات کردند. على و زینب و ام سلمه که از ام ولد بودند.
ده حدیث نورانی از امام محمد باقر(ع)