بیرق ما

به بیرق ما خوش آمدید

بیرق ما

به بیرق ما خوش آمدید

بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ *********** أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

۱۳ مطلب با موضوع «بین الملل اقتصادی و اجتماعی» ثبت شده است

اسامی چهاده معصوم(ع)

شهادت امام حسن عسکری (ع) برعموم پیروان راستین حق و حقیقت تسلیت باد.

اسامی چهاده معصوم(ع)


شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری نوشته اند.

در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبیدالله بن خاقان گوید: روزی برای پدرم (که وزیر معتمد عباسی بود) خبر آوردند که ابن الرضا - یعنی حضرت امام حسن عسکری - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد. خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.

یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولی گردیده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات (داور داوران) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند.

و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود.

بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد... تا دو سال تفحص احوال او می کردند....

این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طریق روایات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص) می پیوست، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدین جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع) رفت و آمد بسیار می کردند، و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند.

به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع) و حضرت موسی (ع) تکرار می شد. حتی قابله هایی را گماشته بودند که در این کار مهم پی جویی کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهید خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموریت الهی خود را انجام دهد.

باری، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید و بعد، از کردار زشت خود پشیمان شد. بناچار اطبای مسیحی و یهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ویژه در مأموریتهایی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع) در میان بود، برای معالجه فرستاد. البته از این دلسوزیهای ظاهری هدف دیگری داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوی صدای ناله و گریه برخاست. مردم آماده سوگواری و تشییع جنازه آن حضرت شدند.

ماجرای جانشین بر حق امام عسکری (ع)
ابوالادیان می گوید: من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) می کردم. نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم. در مرض موت، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.

ابوالادیان به امام عرض می کند: ای سید من، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد، امامت با کیست؟
فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.

ابوالادیان می گوید: دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما.
امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.

ابوالادیان می گوید: باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم.
امام می گوید: هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست.

ابوالادیان می گوید: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند. من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم. اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد.

چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ایستاد، طفلی گندمگون و پیچیده موی، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت: ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم.

رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ایستاد. سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسید: این کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام.

در این موقع، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند: بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببینید مردم از من علم غیب می خواهند! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی (کیسه ای) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا.

شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید. رفتند و از کودک اثری نیافتند. ناچار «صیقل» کنیز حضرت امام عسکری (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است. ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند.

خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد. درود خدای بزرگ بر او باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۲ ، ۱۷:۱۲
محمد سروری

برجستگی روی گنبد خضرای پیامبر چیست ؟

شاید تا کنون برایتان سؤال شده باشد این برجستگی روی گنبد خضرای پیامبر چیست ؟

درجریان تخریب قبور در راستای فعالیت وهابیون در مدینه ، یکی از وهابیون برای تخریب گنبد مطهر حضرت رسول (ص ) و برای بمب گذاری به بالای گنبد می رود که ناگهان صاعقه ای با او برخورد می کند و او همان جا خشک می شود.

بعدها وهابیون هر کاری می کنند که جسد این شخص را از آنجا جدا کنند نمی توانند و نا چار میشوند به این گونه که مشاهده میکنید آن را پنهان کنند. از طرف دیگر هم مدعی شده اند که این برآمدگی برای امور اضطراری! در گنبد خضرای نبوی ایجاد شده است و از آن به عنوان «دریچه رحمت» برای نزول باران!! نام می برند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۲ ، ۱۰:۰۸
محمد سروری


تقدیم به قلبهایی که به عشق معبود یکتا و در انتظار عیسی مسیح علیه السّلام می تپند ...

 

به همراه بوسه های زرین آفتاب صبح، قطره هایی از آن برکه ی همیشه جاودان، سوار بر نردبان شعاع آفتاب به سوی آسمان پر می کشند و بر بال ابرهای سپید در انتظار روزهایی آمدنی سیر می کنند تا بالاخره بیابند آن لحظات آسمانی را که گل نرگس آشکار گردد و گل مریم ببارد و عطرشان سراسر هستی را در آغوش کشد ...

 

از ابتدای خلقت بشر بر روی این کره ی خاکی، تمامی پیام آوران الهی از سوی معبود یکتا یک پیام واحد را برای بشریت آورده اند، بیکرانه ای از رحمت که تنها راه رسیدن به سعادت و ابدیت می باشد. اما کارگذاران شیطان سنتها و تعالیم آسمانی انبیا و اوصیا را با زرق و برق های شرک و بت پرستی رنگ آمیزی کرده اند و ...


به دستور کلیسای کاتولیک رومی بود که تولد حضرت عیسی علیه السّلام در روز 25 دسامبر جشن گرفته شود. اما دایرة المعارف کاتولیک Catholic Encyclopaedia درمورد کریسمس می گوید:" کریسمس از اعیاد کلیسای نخستین نبود ...اولین نشانۀ این جشن از مصر می باشد."دایرة المعارف بریتانیکاEncyclopedia Britannica چنین می گوید:" کریسمس از اعیاد کلیسای اولیه نبود؛ کریسمس بوسیلۀ عیسی یا حواریون و یا بوسیلۀ کتاب مقدس تأسیس نشده بود؛ کریسمس بعدها از سنت های مشرکان گرفته شد."بنا بر دایرة المعارف امریکانا Encyclopedia Americana :" طبق بسیاری از مستندات، کریسمس در قرن های نخستین کلیسای مسیحیت جشن گرفته نمی شد... در بزرگداشت میلاد عیسی، در قرن چهارم میلادی عیدی به آن اختصاص داده شد... از آنجایی که هیچ تاریخ دقیقی برای میلاد عیسی وجود نداشت، در قرن پنجم میلادی، کلیسای غرب (کاتولیک) فرمان داد تا برای همیشه میلاد عیسی در روز میلاد خورشید، خدای رومیان Sol ، جشن گرفته شود."

 

امپراطوری روم قبل از قرن چهارم میلادی بت پرست و مشرک بود. اما وقتی کنستانتین امپراطور شد و مسیحی گشت ، مسیحیت و بت پرستی را با هم برابر اعلام کرد؛ در این زمان بود که رومیان به این آئین جدید رو آوردند. اما یکی از سنت هایی که رومیان با آن انس داشتند ، همان فستیوال بت پرستانۀ 25 دسامبر بود که آمادگی پشت کردن به این سنت را نداشتند. بنا بر دایرة المعارف شَف هرزاگ Schaff-Herzog ،" اعیاد مشرکان از چنان شهرتی بر خوردار بودند که نمی شد بر اثر نفوذ مسیحیت کنار گذاشته شوند. این جشن ها آنقدر طرفدار داشتند که مسیحیان نیز خوشحال گشتند که عذری برای ادامۀ این جشن ها بدون تغییر و تبدیلی داشته باشند."

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۱۸:۱۶
محمد سروری
شعری از مصلح انقلابی و شاعر بزرگ فارسی زبان حکیم اقبال لاهوری به مناسبت حماسهء جاویدان عاشورا:

 اقبال لاهوری
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۲ ، ۰۸:۵۵
محمد سروری

دانلود آهنگ جدید و فوق العاده علی فانی با نام «میون اشک زینب» + متن شعر


میون اشک زینب
به قتلگه رفته برادر

میبینه دشمن دریاست
دو دست خود میزنه بر سر

رو خاکِ تن علمدار
غوغای عاشورا شده

چو رفته پشت و پناهش
حسین من تنها شده

شده آشفته زینب
میون خیمه اعداء

به دلش داغ اکبر
به لبش مهلل مهلا

به کی بگم درد دلمو...
به کی بگم درد دلمو...


زخمی قلب مادر
که قتلگه ماوای حسینِ

میگه علی واویلا
که خاک تیره جای حسینِ

میسوزه دامن خیمه
یادآور زهرا شده

پریده رنگ سکینه
که دیگه بی بابا شده

زده دست و پا اصغر
به روی دست بابا

نداره طاقت زینب
به لبش مهلل مهلا

به کی بگم درد دلمو...
به کی بگم درد دلمو...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۹:۳۵
محمد سروری

شعرخوانی جدید علی فانی با عنوان چشم امید ۲ + متن شعر 

شعر خوانی بسیار زیبای علی فانی این بار با عنوان «چشم امید ۲» که همانند قطعات قبلی وی، بسیار زیبا و شنیدنی است.



[دانلود کنید] که همانند قطعات قبلی وی، بسیار زیبا و شنیدنی است.

ندیدم شهی در دل آرایی تو
به قربان اخلاق مولایی تو

تو خورشیدی و ذره پرور ترینی
فدای سجایای زهرایی تو

نداری به کویت ز من بی نواتر
ندیدم کریمی به طاهایی تو

نداری گدایی به رسوایی من
ندیدم نگاری به زیبایی تو

نداری مریضی به بد حالی من
ندیدم دمی چون مسیحایی تو

نداری غلامی به تنهایی من
ندیدم غریبی به تنهایی تو

نداری اسیری به شیدایی من
ندیدم کسی را به آقایی تو

امید غریبان تنها کجایی؟
چراغ سر قبر زهرا کجایی؟

تجلی طه ، گل اشک مولا ، دل آشفته ی داغ آن کوچه ی غم

گرفتار گودال خونین ، دل افگار غم های زینب ، سیه پوش قاسم

عزادار اکبر گل باغ لیلا ، پریشان دست علم گیر سقا

نفس های سجاد ، نواهای باقر ، دعاهای صادق

کس بی کسی های شب های کاظم

حبیب رضا و انیس غریب جواد الائمه

تمنای هادی ، عزیز دل عسکری ، پس نگارا بفرما کجایی.. کجایی.. کجایی..

دلم جز هوایت هوایی ندارد
لبم غیر نامت نوایی ندارد

وضو و اذان و نماز و قنوتم
بدون ولایت بهایی ندارد

دلی که نشد خانه ی یاس نرگس
خراب است و ویران صفایی ندارد

بیا تا جوانم  بده رخ نشانم
که این زندگانی وفایی ندارد..



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۰۷:۵۹
محمد سروری

چرا کعبه را کعبه نامیده اند؟


از حضرت امام صادق علیه السّلام سؤال شد: براى چه کعبه(خانه خدا)، کعبه نامیده شده؟


حضرت فرمودند: زیرا چهار گوشه و به شکل مربع مى‏باشد.


محضر مبارکش عرض شد: براى چه چهار گوشه و به شکل مربع مى‏باشد؟


حضرت فرمودند: زیرا به موازات و راستای بیت المعمور است (خانه خدا در آسمان ها که آسمانیان به گرد آن طواف می کنند) و بیت المعمور چهار گوشه و به شکل مربع مى‏باشد....


عرض شد: براى چه بیت المعمور چهار گوشه و به شکل مربع است؟


حضرت فرمودند: زیرا بیت المعمور به موازات عرش است و عرش چهار گوشه و به شکل مربع مى‏باشد.


محضر مبارکش عرض شد: چرا عرش چهار گوشه و به شکل مربع است؟


فرمودند: زیرا کلماتى که اسلام بر آن بنا شده چهار تا است و آنها عبارتند از:


سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر.


علل الشرائع ؛ ج‏2 ؛ ص398
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۲ ، ۱۰:۴۵
محمد سروری

داستانهایی کوتاه از زندگانی امام محمد باقر علیه السلام
امام باقر علیه السلام عالمى که از علم او استفاده شود بهتر از هفتاد هزار پرستش کننده خداست.1

ارتباط دوستانه با مردم

اوعبیده گوید: من همراه امام باقر علیه السلام بودم ، به هنگام سوار شدن به کجاوه اول من سوار مى شدم و سپس او. وقتى بر روى مرکب قرار مى گرفتیم حضرت به من سلام مى کرد و همانند مردى که رفیقش را به تازگى ندیده باشد احوالپرسى مى کرد و دست مى داد، و هنگام پیاده شدن پیش از من پیاده مى شد و وقتى از کجاوه پیاده مى شدیم سلام مى کرد مانند کسى که رفیقش را به تازگى ندیده باشد احوالپرسى مى کرد.
من گفتم : یابن رسول اللّه شما کارى مى کنید که هیچکس از مردم نزد ما نمى کنند و اگر یک بار هم چنین کنند زیاد است .
حضرت فرمود: مگر ثواب مصافحه را نمى دانى ؟ دو مومن به یکدیگر مى رسند و یکى با دیگرى دست مى دهد پس همواره گناهان آندو مى ریزد همان گونه که برگ از درخت مى ریزد و خدا به آنها توجه مى کند تا از یکدیگر جدا شوند.2

سوال از ولایت

ابو خالد کابلى گوید: به منزل امام باقر علیه السلام رفتم ، حضرت مرا به صبحانه دعوت کرد من هم با او صبحانه خوردم . غذاى حضرت بقدرى پاکیزه و گوارا بود که تا به حال چنین غذایى نخورده بودم .
وقتى از خوردن فارغ شدیم امام علیه السلام فرمود: اى ابا خالد! این غذا را چگونه دیدى ؟
عرض کردم : فدایت شوم من غذائى گواراتر و پاکیزه تر از این ندیده بودم اما به یاد این آیه درکتاب خدا افتادم :
ثم لتسالن یومئدعن النعیم آنگاه در روز قیامت از نعمتها سوال مى شوید.
امام علیه السلام فرمود: از اعتقاد حقى (ولایت ائمه علیهم السلام ) که بر آن هستید سوال مى شوید.3

اطعام شیعیان

سدیر یکى از شاگردان امام باقر علیه السلام بود. او مى گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود: اى سدیر آیا روزانه یک برده آزاد مى کنى ؟
عرض کردم : نه .
امام علیه السلام فرمود: در هر ماه چطور؟
عرض کردم : نه .
حضرت فرمود: درهر سال چطور؟
عرض کردم : نه .
امام علیه السلام گفت : سبحان اللّه ، آیا دست یکى از شیعیان ما را مى گیرى و به خانه ببرى و به او غذا دهى تا سیر شود؟ به خدا سوگند این کار بهتر از آزاد کردن برده اى است که از فرزندان حضرت اسماعیل باشد.4

نهى از منکر امام علیه السلام

ابوبصیر گوید: در کوفه براى زنى قرآن مى خواندم . یک بار در موردى با او شوخى کردم ! بعد از مدتى که به خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم مرا مورد مذمت و سرزنش قرار داد و فرمود: کسى که در خلوت مرتکب گناه شود خداوند به او نظرلطف نمى کند. چه سختى به آن زن گفتى ؟
از روى شرم و حیا سر در گریبان افکندم و توبه کردم .
امام باقر علیه السلام فرمود: شوخى با زن نامحرم را تکرار نکن.5

تبریک به عمال ستمگران

محمد بن مسلم که یکى از شاگردان امام باقر علیه السلام است مى گوید: همراه عده اى کنار درب خانه امام باقر علیه السلام در محضر آن حضرت بودیم . امام علیه السلام نگاهى به مردم کرد که گروه گروه عبور مى کنند به بعضى از کسانى که نزد او بودند فرمود: مسئله اى در مدینه پیش آمده است ؟
او عرض کرد: فدایت شوم از طرف حکومت (ظالم ) براى مدینه فرماندارى تعیین شده است و مردم به دیدار او مى روند تا به وى تهنیت گویند.
امام علیه السلام فرمود: به نزد او مى روند تا بخاطر پست جدیدش به او تبریک گویند در حالى که او درى از درهاى جهنم است.6
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۲ ، ۱۰:۰۱
محمد سروری

سیره و سلوک معمار کبیر انقلاب از منظر مقام معظم رهبری

مقدمه:

اغلب ویژگی های شخصیتی امام، تأثیرات مثبتی از نظر ایجاد و تقویت تصویر جذاب در ذهن پیروان داشته اند. برای مثال شجاعت و خطر پذیری شخصی رهبر، موجب تقویت اعتماد نسبت به او در میان پیروان می شود، چون آنها در می یابند که رهبری برای منافع شخصی خود، آنها را به قربانگاه نمی فرستد و هدف نیز آن قدر ارزشمند است و او هم خود، آن چنان به هدف وفادار است که از زندگی با منافع خود مایه می گذارد، عزت نفس و اعتماد به نفس رهبر، در پیرو، تصویر قدرتمندی از رهبر و پایداری او بر سر هدف ایجاد می کند. صداقت و اصول گرایی همراه با ساده زیستی و رعایت حقوق دیگران، پیرو را قانع می کند که رهبر فقط حرف نمی زند و خود، به شعارها و اهدافش عامل است و از آن مهم تر، این اعتقاد و عمل، تا حدی است که امکان مصالحه و معامله بر سر منافع و عقاید پیروان وجود ندارد؛ محبت ورزی، رعایت احترام و مردم داری همراه با فروتنی، محبت و گرایش پیرو را نسبت به رهبر می انگیزاند. در این نوشته سعی گردیده بخشی از دیدگاه مقام معظم رهبری در مورد ابعاد شخصیتی، بینش سیاسی و اجتماعی رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی (ره) بیان گردد.

نقش امام به عنوان یک الگو، معلم و رهبری حکیم

امام ما برای حیات دوباره ی اسلام درست همان راهی را پیمود که رسول معظم صلی الله علیه و آله و سلم پیموده بود؛ یعنی راه انقلاب را. در انقلاب، اصل بر حرکت است، حرکتی هدفدار سنجیده، پیوسته، خستگی ناپذیر و سرشار از ایمان و اخلاص. در انقلاب به گفتن و نوشتن و تبیین اکتفا نمی شود، بلکه پیمودن و سنگر به سنگر پیش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار می گیرد. گفتن و نوشتن هم در خدمت همین حرکت در می آید و تا رسیدن به هدف یعنی حاکمیت بخشیدن به دین خدا و متلاشی ساختن قدرت شیطانی طاغوت ادامه می یابد. (1)
پس راه امام، راه ایمان، راه عدالت، راه پیشرفت مادی و راه عزت است . ما پیمان بسته ایم که این راه را ادامه دهیم و به توفیق الهی ادامه خواهیم داد. امام این راه را به روی ما باز کرده و این هدف ها را برای ما تعریف کرد. او با اراده ی قاطع و با دست توانای خود، به کمک این ملت اساسی ترین مرحله ی این راه طولانی را طی کرده و دنیای اسلام را متحول نمود. مردان خدا این طورند؛ علی رغم بی اعتنایی به زخارف دنیا می توانند دنیایی را متحول کنند. (2)
مقام معظم رهبری در بیان مفهوم تجلیل و بزرگداشت امام خمینی فرمودند: تکریم و تحلیل از امام به معنای اصرار و پافشاری برخط و راهی است که امام بزرگوار با انقلاب و قیام خویش و با سیره. درست ها و وصیت نامه ی خود برای ملت ایران و همه ی مسلمانان جهان باقی گذاشت و اکنون فکر، راه و خط امام به عنوان درس زندگی در پیش چشم ما است و امام به عنوان یک الگو، معلم و رهبر حکیم در ذهنیت جامعه ی ما حضور دارد. (3)
ایشان وجود گهربار امام خمینی و رهنمودهای آن گرامی را به مثابه خورشیدی فروزان و گرمابخش برای نظام اسلامی دانستند و فرمودند: به فضل الهی، خدای متعال نعمت خود را بر امام عزیز، منحصر به دوران حیات او نکرد و پس از ارتحال ملکوتی امام، برکات الهی جریان یافت و سرچشمه ای که با ایمان عظیم و اخلاص و توکل او به جوشش در آمده بود همچنان جاری اند. (4)
بعد از رحلت امام، ما اعلام کردیم که راه امام و خط امام را دامه می دهیم. اولا این حرکت از روی تقلید نبود؛ حرکتی بر اساس تجربه و آگاهی بود . راه امام، راه نجات این کشور، هم در آغاز انقلاب، هم در دوران حیات آن بزرگوار بود و هم امروز هست؛ اما راه امام چیست؟ مقصود ما از راه امام کدام است؟
چند مطلب از نظر امام، در درجه ی اول بود؛ اول اسلام و دین بود . امام هیچ ارزشی را بالاتر از ارزش اسلام به حساب نمی آورد. انقلاب و نهضت امام، برای حاکمیت اسلام بود . مردم هم که این نظام را قبول کردند، این انقلاب را به پا کردند و امام را پذیرفتند، برای انگیزه اسلامی بود. سر موفقیت امام این بود که صریح و بدون پرده پوشی، اسلام را روی دست گرفت و اعلام کرد من می خواهم برای اسلام کار کنم و همه چیز در سایه ی اسلام است. (5)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۲ ، ۰۹:۲۳
محمد سروری

ماجرای نبش قبر حضرت رقیّه(ع) در سال 1242 شمسی 

عالم بزرگوار مرحوم آیت‌الله علامه "ملاّ محمّد هاشم خراسانی"* می‌نویسد: عالم جلیل شیخ محمّدعلی شامی که از جمله علمای نجف اشرف بود به حقیر فرمود: جدّ مادری من، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش بیش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیه‌السلام را در خواب دید که فرمودند: «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.»

دختر به سیّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟!

سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.

صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.

حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.

سیّد در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی می‌گفت: «ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم  و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۲ ، ۰۸:۴۵
محمد سروری