بیرق ما

به بیرق ما خوش آمدید

بیرق ما

به بیرق ما خوش آمدید

بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ *********** أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

۴۸ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

ورزش ، تغذیه ، سلامتی

یکی از مهمترین نکاتی که متخصص تغذیه ورزشی باید به آن توجه ‌کند، وجود برهم کنش مواد مغذی با یکدیگر است؛ در بسیاری از موارد حتی توصیه‌های اثبات شده تغذیه‌ای، اگر بدون توجه به برهم کنش مواد مغذی صورت گیرد می‌تواند مشکلات زیادی را به‌خصوص برای ورزشکاران به‌وجود آورد.

 

یکی از مهمترین نکاتی که متخصص تغذیه ورزشی باید به آن توجه ‌کند، وجود برهم کنش مواد مغذی با یکدیگر است؛ در بسیاری از موارد حتی توصیه‌های اثبات شده تغذیه‌ای، اگر بدون توجه به برهم کنش مواد مغذی صورت گیرد می‌تواند مشکلات زیادی را به‌خصوص برای ورزشکاران به‌وجود آورد.

ورزشکاران عموما به‌دلیل دریافت انرژی بیشتر نسبت به سایرین و کاهش وعده‌های غذایی به جهت تخصیص بخشی از زمان به ورزش و محدودیت‌های زمانی دریافت غذا قبل و پس از ورزش در هر وعده غذایی مقدار بیشتری غذا مصرف می‌کنند که علاوه بر تامین انرژی، موجب دریافت همزمان گروه زیادی از ریز مغذی‌ها (ویتامین‌ها و مواد معدنی)، می‌شود.


استفاده غیر اصولی و بیش از حد مکمل‌های ویتامین و مواد معدنی نیز امکان تداخل را دوچندان کرده است. برای مثال مصرف ۳ تا ۴ لیوان شیر از توصیه‌هایی است که توسط بیشتر کارشناسان آگاه صورت می‌گیرد اما همین توصیه ساده اگر بدون توجه به تداخل مواد مغذی با یکدیگر باشد بسیار خطرناک خواهد بود. بررسی‌ها نشان می‌دهد، در افرادی که شیر مصرفی را (۳ تا ۴ لیوان در روز ) همراه وعده اصلی غذایی مصرف کرده‌‌اند به‌دلیل وجود بر هم کنش کلسیم با آهن و کاهش جذب آنها در خانم‌ها، موجب بروز کم‌خونی در این گروه می‌شود.

بنابراین به‌نظر می‌رسد حتی ساده‌ترین و عمومی‌ترین توصیه‌ها نیز باید با در نظر گرفتن تمامی‌جوانب آن صورت گیرد که قطعا بدون آگاهی از برهم کنش مواد مغذی نه تنها سودمند نخواهد بود، بلکه بعضا آثار منفی نیز خواهد داشت. بنابراین به‌طور مختصر به مواردی از این دست اشاره خواهد شد

● اسید فولیک

کمبود آن در کارکرد ویتامین B۱۲ اثر منفی دارد اگر دریافت نیاسین کاهش یابد فعال سازی فولات نیز کم می‌شود. مصرف ویتامین C باعث حفظ ذخایر فولات بدن می‌‌شود، مضافا دفع ادراری فولات را کاهش می‌دهد.

● اسیدهای چرب امگا -۳

با اسیدهای چرب امگا-۶ تداخل جذب دارند و افزایش مصرف انواع روغن‌های غنی از امگا-۶ موجب می‌شود تا جذب اسید‌های چرب امگا-۳ کاهش یابد. استفاده از مکمل‌های ویتامین E ، پراکسیداسیون اسیدهای چرب ضروری را در بافت‌ها کم می‌کند.

● آهن

با کلسیم، مس، منگنز، ریبوفلاوین، ویتامین A ، B۶، E ، ویتامین C و روی تداخل و برهم کنش دارد وکلسیم جذب آهن دو و سه ظرفیتی را کاهش می‌دهد؛ مس اگر زیاد دریافت شود جذب آهن را مختل و اگر کم دریافت شود به‌کارگیری آهن را نیز مختل می‌‌کند؛ منگنز نیز جذب آهن را کاهش می‌دهد. کمبود ریبوفلاوین جذب آهن را کم کرده و با تاثیر بر متابولیسم آن موجب کم‌خونی می‌شود.

کمبود ویتامین A ، حرکت آهن از ذخایر و مصرف آن در بدن را مشکل می‌سازد در ضمن سطوح پلاسمایی آهن افت می‌کند. ویتامین B۶ نیز در صورتی‌که کمتر از مقادیر مورد نیاز دریافت شود در متابولیسم آهن نیز اثر منفی دارد؛ ویتامین C جذب آهن را به شدت بالا می‌برد و تاثیر ممانعت کننده‌های آهن همچون فیتات را خنثی و به‌کار رفتن ذخایر آهن را در بافت‌ها بهبود می‌بخشد. مصرف منابع غنی از روی یا مکمل‌های آن موجب می‌شود جذب آهن کم شود.

● پتاسیم

منیزیم برهم کنش دارد و کمبود منیزیم موجب افزایش دفع پتاسیم می‌شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۵:۴۷
محمد سروری

یکی از پادشاهان عرب، روزی به قصد شکار به همراه ملازمان رکاب، قصر شاهی را ترک کرد و به صحرا رفت. ندیمانی پیش از او به صحرا رفته بودند که شکارگاه را وارسی کنند، تا پادشاه به شکار بپردازد. پادشاه به شکارگاه درآمد و به دنبال آهویی تاخت تا او را شکار کند. ملازمان به رکاب او نرسیدند و شاه در بیابان گم شد و بعد از ساعت ها، دست از پا درازتر،نه صیدی شکار کرده بود و نه رمقی برایش مانده ، افزون بر آن در بیابان نیز سرگردان !

از دور دست بیابان، کپری را دید و به قصد نجات جانش، عازم آن خیمه گردید و به آن سو راهی شد، نزدیک آن سرا، که رسید به رسم ادب، ندا درداد  و صاحب کپر را صدا زد. پیرزنی از کپر بیرون آمد و بعد از سلام، گفت: به سرای ما خوش آمدی، رکاب سبک کن و قدری استراحت کن و جرعه­ای آب بنوش! پادشاه از اسب پیاده شد و دمی بیاسود و پیره زن، کاسه آبی گوارا به او نوشاند و او را عزیز و مهربان داشت و در شاه نشین کپر جای داد و لحظاتی نگذشته بود که دوباره ظرفی پر از شیر، برای پادشاهی که نمی دانست کیست آورد. پادشاه ظرف شیر را نیز سرکشید، کم کم سروکله مرد کپر پیدا شد و چون میهمان را در سرا دید به غایت خوشحال گردید و به زن گفت: از میهمان پذیرایی کرده­ای؟ عجوزه گفت: آری با آب و شیر از او پذیرایی کرده ام! مرد برآشفت و گفت چرا بز را ذبح نکرده­ای؟ عجوزه گفت: تنها راه معاش ما همین بز است! چگونه او را ذبح کنم؟ از گرسنگی به حرج گرفتار می­شویم.

مرد برخواست و خود بز را ذبح کرد و طبخ نمود و پادشاه از آن غذا تناول نمود، کم کم ملازمان پادشاه از راه رسیدند و آن مرد و زن، دریافتند که او پادشاه بلاد عرب است .

شاه از میهمان نوازی آنان شگفت زده بود! چرا که آنان نمی­دانستند از چه کسی پذیرایی می­کنند، صرفاً چون میهمان بود او را گرامی داشتند و تمام دارائیشان را به پای او ریختند و بزی که خلاصه زندگیشان بود برای او سربریدند و اکنون، برای امرار معاششان هیچ ندارند.

پادشاه عرب که خود شاهد این ماجرا بود، قضیه را در دربار به بحث گذاشت و از دولتمردان خواست تا نظر خود را راجع به چگونگی جبران محبت و مهربانی این زوج بیابان نشین سخاوتمند، بیان دارند .

ابتدا وزیر مالیه گفت: در ازای بزی که بسمل کرد، پنجاه بز به او بدهید!

سردار سپاه که قدری منصف تر بود گفت: به او گله ای هزار تایی بز و مقداری دینار بدهید، تا زندگی خوبی را در بیابان بگذراند.

دیگری گفت: او را به دربار آورید و از ملازمان سازید تا از شما راضی شود!

در پایان؛ شاه از صدراعظمش که مردی منصف و اندیشمند بود، پرسید رای شما چیست؟ وی پاسخ داد: بگذارید تا من نظر ندهم، شاه گفت: سخنان شما معمولاً راهگشا است بگویید تا بشنویم. ناگزیر؛ صدراعظم گفت: امکان جبران این محبت و مهربانی برای شاه مقدور نیست! شاه گفت چگونه ؟ صدراعظم گفت: آن عرب کریم و سخاوتمند،  هر چه داشت در طبق اخلاص نهاد و پیشکش شاه کرد! درست است؟ شاه گفت: آری همین گونه است که میگویی! صدراعظم گفت: انصاف آن است که شما نیز هر چه دارید در طبق اخلاص نهید و پیشکش او کنید، تا محبت و مهربانی او جبران شود! بنابراین؛ هر مقدار از هر چه دارید، به او ببخشید، جبران محبت او نشده­است! پس بهتر است نام این دلجویی را جبران محبت ننهیم!(1)

با توجه به داستان گذشته، به این روایت ها توجه نمایید :

1-عن الامام الصادق: علیهالسلام انه قال: ان الله تعالی یوم عرفة ینظر الی زوار الحسین علیه السلام" فیغفر لهم ذُنوبهم و یَقضی لهُم حوائجهم قبل ان ینظر الی اهل الموقف بعرفة.

از امام صادق علیه السلام نقل شده­است که فرمود: بدرستیکه خدای تعالی در روز عرفه نخست به زائران حرم امام حسین علیه السلام نظر می­کند، سپس به حاجیانی می­نگرد که در صحرای عرفه برای رضای خدا وقوف نموده­اند.(2)

2-عن الامام الصادق علیه السلام قال: إِذَا کَانَ یَوْمُ عَرَفَةَ نَظَرَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى زُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَقَالَ ارْجِعُوا مَغْفُوراً لَکُمْ مَا مَضَى وَ لَا یُکْتَبُ عَلَى أَحَدٍ مِنْکُمْ ذَنْبُ سَبْعِینَ یَوْماً مِنْ یَوْمِ یَنْصَرِفُ.

از امام صادق علیه السلام نقل شده­است که فرمودند: وقتی که روز عرفه می­شود، خداوند تعالی به زوار قبر حسین علیه السلام نگاه کرده می­فرماید: برگردید که گناهان گذشته شما بخشیده شد و از روزی که از زیارت سید الشهداء علیه السلام برمی­گردید، گناه هفتاد روز شما نوشته نمی­شود.(3)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۹
محمد سروری

زیارت امام حسین(ع) صادره از ناحیه مقدس امام زمان(عج) معروف به زیارت ناحیه مقدسه

أَلسَّلامُ عَلى ادَمَ صِفْوَةِ اللهِ مِنْ خَلیقَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شَیْث وَلِىِّ اللهِ وَ خِیَرَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِدْریسَ الْقــآئِمِ للهِِ بِحُـجَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى نُوح الْمُجابِ فی دَعْوَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى هُود الْمَمْدُودِ مِنَ اللهِ بِمَعُونَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى صالِـح الَّذی تَـوَّجَهُ اللهُ بِکَرامَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِبْراهیمَ الَّذی حَباهُ اللهُ بِخُلَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِسْمعیلَ الَّذی فَداهُ اللهُ بِذِبْــح عَظیم مِنْ جَنَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِسْحقَ الَّذی جَعَلَ اللهُ النُّبُوَّةَ فی ذُرِّیَّتِهِ ، أَلسَّـلامُ عَلى یَعْقُوبَ الَّذی رَدَّ اللهُ عَلَیْهِ بَصَرَهُ بِرَحْمَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یُوسُفَ الَّذی نَجّاهُ اللهُ مِنَ الْجُبِّ بِعَظَمَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مُوسَى الَّذی فَلَقَ اللهُ الْبَحْرَ لَهُ بِقُدْرَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى هارُونَ الَّذی خَصَّهُ اللهُ بِنُبُـوَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شُعَیْب الَّذی نَصَرَهُ اللهُ عَلى اُمَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى داوُدَ الَّذی تابَ اللهُ عَلَیْهِ مِنْ خَطیـئَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى سُلَیْمانَ الَّذی ذَلَّتْ لَهُ الْجِنُّ بِعِزَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى أَیُّوبَ الَّذی شَفاهُ اللهُ مِنْ عِلَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یُونُسَ الَّذی أَنْـجَـزَ اللهُ لَهُ مَضْـمُونَ عِدَتِهِ، أَلسَّلامُ عَـلى عُزَیْر الَّذی أَحْیاهُ اللهُ بَعْدَ میتَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى زَکَرِیـَّا الصّـابِرِ فی مِحْنَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یَحْیَى الَّذی أَزْلَفَهُ اللهُ بِشَهادَتِهِ ،

سلام بر آدم یارِ مخلص خدا از بینِ آفریدگانش ، درود بر شیث ولىّ خدا و بهترینِ بندگانش ، سلام بر ادریس که براى خدا حجّتِ او را بپا داشت ، درود بـر نـوح که دعـایش قرینِ اجابـت بود ، سـلام بر هـود که کمـک و یارىِ خـدا مَـدَدِ او بود، درود بر صـالح که خـداوند تاج کـرامت بر سـرش نهاد ، سـلام بر ابراهـیم که خـدا مقـامِ خُلّـت و رفاقـت رابه او عـطا نمود ، درود بـر اسمـاعیل کـه خـداوند ذبـحى عظـیم از بهشت را فـداىِ او نمود ، سـلام بر اسحـاق که خـداوند پیامبرى را در نسـل او قـرار داد ، درود بر یعـقوب که خـداوند به رحـمت خود بینـائىِ چشـمش را به او بازگـرداند ، سلام بر یوسـف که خـداوند به عظـمتِ خود او را از قعـر چاه رهائى بخشید ، درود بر موسـى که خـداوند به قدرتِ خود دریا را برایـش شـکافت ، سلام بر هـارون که خـداوند پیامبـرى خود را به وى اختـصاص داد ، درود بر شعـیب که خدا او را بر اُمّـتش پیـروز نمود ، سلام بر داوود که خداوند از لغزش او درگذشت ، درود بر سلیمان که بخاطر شوکتش جنّ به فرمان او درآمد ، سلام بر ایّوب که خداوند او را از بیماریش شفا بخشید ، درود بر یونس که خداوند به وعده خود برایش وفا نمود ، سلام بر عُزَیر که خداوند او را پس از مرگش به حیات بازگردانید ، درود بر زکریّا که در رنج و بَلا شکیبا بود ، سلام بر یحیى که خداوند به سبب شهادت مقام و منزلتِ او را بالا برد ،

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۳
محمد سروری
       

برای دانلود روی کتاب مورد نظرکلیک  کنید فایل آن باز میشود.

     

برای دانلود روی کتاب مورد نظرکلیک  کنید فایل آن باز میشود.

     


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۵:۱۶
محمد سروری

نسخه‌ای برای آن‌ها که به اهدافشان نمی‌رسند

فکر می‌کنید چرا افراد در دستیابی به بسیاری از اهدافشان با شکست روبه رو می‌شوند؟ برای این که یک هدف به نتیجه برسد، باید ویژگی‌هایی داشته باشد.

همه ما اهدافی را در زندگی دنبال می‌کنیم، به بعضی از هدف‌هایمان رسیده‌ایم و در تحقق برخی دیگر با مشکل مواجه شده‌ایم. برای این که یک هدف به نتیجه برسد، باید ویژگی‌هایی داشته باشد؛ ابتدا باید ببینیم هدف ما یک هدف مهم و سخت است یا نه.

اهداف سخت یا مهم

اهداف مهم یا سخت به هدف‌هایی گفته می‌شود که از نظر احساسی برای ما ارزشمند، زنده و مورد نیاز باشد. در ادامه، این ویژگی‌ها را توضیح می‌دهیم:

ارتباط احساسی با هدف

وقتی فرد، ارتباط احساسی قوی با هدفش نداشته باشد، آن را نیمه‌کاره رها می‌کند، اگر از افرادی که هدفشان را با تلاش بسیار دنبال می‌کنند بپرسید که چرا به این هدف علاقه‌مندید، جواب می‌دهند که این هدف، انگیزه اصلی من است و انگار به دنیا آمدم تا به این هدفم برسم. این همان ارتباط احساسی با هدف است.

زنده بودن هدف

برای زنده بودن یک هدف، باید آن را تصور کنید. هر چه بیشتر بتوانید هدفتان را به تصویر بکشید، آن را واقعی‌تر کرده‌اید و هر چه هدف واقعی‌تر باشد، ملموس‌تر می‌شود و بیشتر می‌توانید آن را به عنوان بخشی از زندگی‌تان بپذیرید. به عنوان مثال، اگر هدفتان کم‌کردن وزن، ترک سیگار یا شرکت در یک مسابقه و برنده شدن یا ترفیع شغلی و یا هر چیز دیگر باشد، باید خود را با خوشحالی و اشتیاق در حال تحقق آن ببینید.

مورد نیاز بودن هدف

شما باید هدفی را دنبال کنید که مورد نیاز باشد. اگر ضرورت تحقق هدفتان را احساس نکنید، این امر به تعویق می‌افتد. «فردا شروع می‌کنم» این سه واژه، مانع بسیاری از اهداف هستند. تا به حال چند بار از واژه «فردا» برای گام برداشتن در راه رسیدن به اهدافتان استفاده کرده‌اید، در حالی که منظور اصلیتان «هرگز» بوده است!

سخت بودن هدف

به طور کلی، اهداف سخت و مهم، اهدافی است که پیش پا افتاده و سطحی نیست و دستیابی به آن‌ها مستلزم تلاش بیشتری است و انجام آن موفقیت بزرگی در زندگی محسوب می‌شود. به همین دلیل، اهداف سخت، اعتماد به نفس فرد را بالا می‌برد.

هنگامی که یک هدف، ذهنتان را فعال کند با قلبتان ارتباط برقرار می‌کند، شما را به سمت رشد و پیشرفت سوق می‌دهد و در شما احساس نیاز به وجود می‌آورد؛ بنابراین شما تمام توان خود ر ابرای رسیدن به آن به کار می‌برید و آماده‌اید در راه رسیدن به هدف خود، بر تمام موانع موجود غلبه کنید.

گام به گام تا تحقق یک هدف

برای تحقق اهداف سخت، لازم است این مراحل را طی کنید: اولین گام این است که تصویری از هدف خود و زمان تقریبی تحقق آن، در ذهنتان تجسم کنید. حال زمان مورد نظر را نصف کنید (مثلاً می‌شود شش ماه) حال از خود سوال کنید: در این شش ماه چه کاری باید انجام دهم تا به اهداف یک سال دیگرم برسم؟ سپس این شش ماه را نصف کنید و از خود سوال کنید: در این سه ماه چه کاری در راستای هدفم باید انجام دهم تا به اهداف شش ماه دیگرم برسم؟ و باز زمان را نصف کنید، می‌شود شش هفته و از خود سوال کنید که در این مدت چه کارهایی را باید برای تحقق هدفم انجام دهم؟ این کار، یعنی نصف کردن زمان رسیدن به هدف را ادامه دهید تا به این سوال برسید که امروز باید چه کاری برای رسیدن به هدف یک سال بعدم انجام دهم.

این تمرین سه جنبه دارد:

1- به شما نشان می‌دهد دقیقاً از کجا و چگونه دنبال کردن هدفتان را شروع کنید.

2- بر اعمال هر روزه خود نظارت می‌کنید و هیچ روزی را به بطالت نمی‌گذرانید.

3- به شما نشان می‌دهد هر روز باید چه کاری انجام دهید.

تشخیص هدف مهم

برای این که بدانید آیا هدف شما هدفی سخت است یا نه، این سوال‌ها را از خود بپرسید: چرا به این هدف اهمیت می‌دهم؟ از رسیدن به این هدف، چه احساسی دارم؟ چرا به تحقق این هدف در حال حاضر نیاز دارم؟ در مسیر دستیابی به این هدف چه درس‌ها و تجربه‌هایی یاد می‌گیرم؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۲ ، ۲۰:۱۳
محمد سروری

اکسیر زندگی را می شناسید؟ 

نماز اکسیری در درون خود دارد. قوم، قیام، قائم همه هم خانواده هستند. یعنی بر پا داشتن نماز اکسیری دارد که باعث قیام، استواری و قائم بودن انسان می شود.

نماز اکسیری در درون خود دارد. قوم، قیام، قائم همه هم خانواده هستند. یعنی بر پا داشتن نماز اکسیری دارد که باعث قیام، استواری و قائم بودن انسان می شود. هر چیزی در این عالم در حال حرکت است و در راه و رویش خود به سوی غایت و تعالی پیش می رود و برنامه ای از آغاز تا انجام دارد و همواره با قاعده ای درست و استوار به سوی یک هدف می رود. مثلا دانه تخم نارنج چون در زمین پنهان شود ، کم کم از دو سوی می تند؛ هم در زمین ریشه می دواند و هم از زمین سردر می آورد و در فضا می بالد.

اکنون می پرسیم که اگر آن زمین خشک باشد ، باز آن دانه تخم نارنج ریشه و جوانه می زند؟ می بینیم که چنین نیست پس آب در روییدن آن دانه سهمی دارد و اگر آن دانه را در آب تنها بگذاریم آیا سبز می شود؟ باز می بینیم که چنین نیست بلکه تباه می شود. پس خاک در روییدن آن دانه با آن شریک است و اگر آب و خاک باشد و بدان نور نرسد سرسبز می شود؟ نه. پس نور هم در روییدن آن باید باشد. پس آب، خاک، هوا، نور باید باشد تا دانه رشد کند و به نهایت کمالش برسد. باور دارید که آن دانه تخم نارنج غذا گرفت تا بالید و بزرگ شد. پس آن چیزهایی که در رشد و بالیدن و بار دادن آن دخیل اند، غذای دل می شوند .حال سوال می کنم آیا انسان برای بالیدن و رستن و بار دادن به غذا نیاز ندارد؟ جواب درست است. آری. بعد جسمانی انسان به غذا و آب نیاز دارد. حال بعد روحانی او به غذا نیاز ندارد؟ تا رشد کند، بالیدن و بار دادن بیابد و مانند گیاه قائم و ایستاده سر از خاک درآورد؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۲ ، ۲۰:۰۹
محمد سروری
داستان از فضائل و کرامات و مصائب حضرت زینب (س)

فضایل و خصایص زینب کبرى (س )

تولد زینب و گریه پیامبر بر مصایب آن حضرت بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ زینب کبرى (س ) روز پنجم جمادى الاول سال 5 یا 6 هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزیز، به گوش رسول خدا (ص ) رسید. رسول خدا (ص ) براى دیدار او به منزل دخترش ‍ حضرت فاطمه زهرا (س ) آمد و به دختر خود فاطمه (س ) فرمود: ((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم )). فاطمه (س ) نوزاد کوچکش را به سینه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پیامبر (ص ) فرزند دلبند زهراى عزیزش را در آغوش کشیده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ریختن کرد. فاطمه (ص ) ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالى که شدیدا ناراحت بود از پدر پرسید: پدرم ، چرا گریه مى کنى ؟! رسول خدا (ص ) فرمود: ((گریه ام به این علت است که پس از مرگ من و تو، این دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتى دردناکى رو به رو مى شود و چه مصیبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى کند)).

در آن دقایقى که آرام اشک مى ریخت و نواده عزیزش را مى بوسید، گاهى نیز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى که بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خیره خیره مى نگریست و در همین جا بود که خطاب به دخترش فاطمه (س ) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر کسى که بر زینب و مصایب او بگرید ثواب گریستن کسى را به او مى دهند که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند)).

ولادت و پرورش زینب

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْدرست ترین گفتار آن است که سیدتنا زینب کبرى (س ) در پنجم ماه جمادى الاولى سال پنجم هجرى به دنیا آمده ، و تربیت و پرورش ‍ آن دره یتیمه و مروارید گرانبها و بى مانند در کنار پیغمبر اکرم (ص ) بوده ، و در خانه رسالت راه رفته ، و از پستان زهراى مرضیه (س ) شیر وحى مکیده ، و از دست پسر عموى پیغمبر، امیرالمؤ منین (ع ) غذا و خوراک خورده و نمو نموده ، نمو قدسى و پاکیزه ، و با سعادت و نیکبختى ، و پرورش یافته پرورش روحانى و الهى ، و به جامه هاى عظمت و بزرگى به چادر پاکدامنى و حشمت و بزرگوارى پوشیده شده ، و پنج تن اصحاب کساء به تربیت و پرورش و تعلیم و آموختن و تهذیب و پاکیزه گردانیدن او قیام نموده و ایستادگى داشتند، و همین بس است که مربى و مؤ دب و معلم او ایشان باشند.

گریه جبرئیل بر مصایب زینب (س )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْروایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب (س )، حسین (ع ) که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص ) آمد و عرض کرد: ((خداوند به من خواهرى عطا کرده است )). پیامبر(ص ) با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت . حسین (ع ) پرسید: ((براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟)).< p/>پیامبر(ص ) فرمود: ((اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود.))

تا اینکه روزى جبرئیل نزد رسول خدا (ص ) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا (ص ) از علت گریه او پرسید، جبرئیل عرض ‍ کرد: ((این دختر (زینب ) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن (ع ) گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد.))

پیامبر (ص ) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب (س ) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا (س ) از علت آن پرسید. پیامبر (ص ) بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب (س ) وارد مى شود، براى زهرا(س ) بیان کرد.

حضرت زهرا (س ) پرسید: ((اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب (س ) گریه کند کیست ؟ پیامبر اکرم (ص ) فرمود: ((پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین (ع ) گریه مى کند))

بشارت تولد زینب و گریه على (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْهر پدرى را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و حرم گردید، جز على بن ابى طالب (ع ) که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او گردید.

در روایت است که چون حضرت زینب متولد شد، امیرالمؤ منین (ع ) متوجه به حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین (ع ) به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى کردگار خواهرى به من عطا فرموده

امیرالمؤ منین (ع ) از شنیدن این سخن بى اختیار اشک از دیده هاى مبارک به رخسار همایونش جارى شد. چون حسین (ع ) این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مبارکش ره درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جارى گشت و عرض کرد: ((بابا فدایت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گریه مى کنید، سبب چیست و این گریه بر کیست ؟))

على (ع ) حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: ((نور دیده ! زود باشد که سر این گریه آشکار و اثرش نمودار شود.))که اشاره به واقعه کربلا مى کند. همین بشارت را سلمان به پیغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گردید.

چنان که در بعض کتب است که حضرت رسالت در مسجد تشریف داشت آن وقت سلمان شرفیاب خدمت گردید و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنیت گفت . آن حضرت بگریست و فرمود: ((اى سلمان جبرییل از جانب خداوند جلیل خبر آورد که این مولود گرامى مصیبتش غیر معدود باشد تا به آلام کربلا مبتلا شود، الخ ))

نامگذارى زینب از طرف خداوند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْهنگامى که زینب (س ) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س ) او را نزد پدرش امیرالمؤ منین (ع ) آورده و گفت : این نوزاد را نامگذارى کنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .

در این ایام حضرت رسول اکرم (ص ) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤ منین على (ع ) به آن حضرت عرض کرد: نامى را براى نوزاد انتخاب کنید. رسول خدا (ص ) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گیرم .

در این هنگام جبرئیل (ع ) فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر(ص ) ابلاغ کرده و گفت :

نام این نوزاد را ((زینب )) بگذارید! خداوند بزرگ این نام را براى او بر برگزیده است .

بعد مصایب و مشکلاتى را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم (ص ) گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسى است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد.

فرزند فاطمه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْعلیا حضرت زینب ، نخستین دخترى است که از فاطمه (س ) به دنیا آمده ، و او پس از امام حسن و امام حسین (ع ) بزرگترین فرزندان فاطمه (س ) بوده ، و نیز گفته اند: دلیل بر آن است که راویان حدیث و بیان کنندگان اخبار در ایام اضطهار - یعنى روزگار غلبه و چیرگى ظلم و ستم ستمگران بر مؤ منین - هر گاه مى خواستند از امیرالمؤ منین على (ع ) روایتى نقل کنند مى گفتند: این روایت از ابى زینب است ، و اینکه امیرالمؤ منین (ع ) را به این کنیه مى نامیدند، براى آن است که زینب کبرى (س ) پس از امام حسن و امام حسین - علیهماالسلام - بزرگترین فرزندان آن حضرت بوده ، و امیرالمؤ منین (ع ) نزد دشمنانش به این کنیه معروف نبوده است .

تغذیه زینب از زبان پیامبر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْحضرت زینب (س ) مانند دو برادرش حسن و حسین (ع ) از زبان رسول الله (ص ) تغذى مى کرد.

همان طور که در بسیارى از اخبار آمده است ، پیغمبر (ص ) زبان خود را در دهان حسنین مى گذاشت ، آنان با مکیدن زبان پیغمبر تغذیه مى شدند و از همین طریق گوشت و پوست بدنشان مى رویید و رشد مى کرد، در مورد حضرت زینب (س ) نیز همین عمل را انجام مى داد.

در جلد اول از کتاب خرایج راوندى (صفحه 94) معجزه یکصد و پنجاه و پنج (155) از حضرت صادق (ع ) چنین روایت کرده است :

امام صادق (ع ) فرمود: پیغمبر (ص ) پیوسته نزد فرزندان شیر خوار فاطمه مى آمد، از آب دهان خود آنان را تغذیه مى کرد و سپس به فاطمه (س ) مى فرمود به آنان شیر ندهید))
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۲ ، ۱۷:۲۹
محمد سروری

گذری برزندگی بابرکت امام سجاد علیه السلام

على بن الحسین بن على بن ابى طالب، مشهور به سجاد(ع)، چهارمین امام شیعه است که بنا به قول مشهور در سال 38 هجرى متولد گردید و در سال 94 با سمى که از طرف ولید بن عبد الملک به او داده شد، به شهادت رسید.

قیام بزرگ عاشورا ماندگارترین نهضت اسلامى است که در محرم سال 61 قمرى روى داده است. این نهضت داراى دو مرحله بود. برهه نخست، آفرینش و شکل‏گیرى و جهاد و جانبازى و دفاع از کرامت اسلامى و دعوت به اقامه عدل و احیاى دین محمدى و سنت و سیره نبوى و علوى بوده که به رهبرى امام حسین علیه السلام از نیمه ماه رجب سال 60 هجرى آغاز و در دهم محرم سال 61 هجرى به فرجام رسید. مرحله دوم، دوره پیام رسانى و تثبیت ارزشهاى نهضت و عرصه جهاد فرهنگى و تبیین آرمان‏هاى آن قیام مقدس بود که به رهبرى امام على‏بن‏الحسین علیهما السلام تداوم یافت. امامت شیعه و رهبرى نهضت کربلا در عصرى به امام سجاد علیه السلام منتهى گشت که او به همراه نزدیک‏ترین افراد خاندان آل على علیهم السلام به اسارت مى‏رفتند. آل على علیهم السلام آماج تیرهاى ستم و تهمت و افترائات سیاستمداران بنى‏امیه قرار داشتند، ارزشهاى دینى دستخوش تحریف و تغییر امویان قرار گرفته، روحیه شجاعت و حمیت اسلامى و باورهاى دینى مردم سست، احکام دینى بازیچه نالایقان اموى شده، خرافه گرى رواج یافته، روحیه شهامت وشهادت طلبى در زیر شلاق و شکنجه و ارعاب امویان محو گشته بود. سخت‏گیرى‏هاى بى‏حد و حصر، مصادره اموال و تخریب خانه‏هاى آل‏هاشم، محروم ساختن آنها از امتیازات جامعه اسلامى، جلوگیرى مردم از هرگونه ارتباط با خاندان وحى و به انزوا کشاندن امام معصوم علیه السلام از مهم‏ترین سیاست‏هاى حاکمان اموى در مبارزه با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بوده است. امام زین‏العابدین علیه السلام در چنین عصر و جوى رسالت و پیامبرى خود را آغاز کرد. در صورتى که تنها سه تن پیرو واقعى داشت. حرکت جهاد فرهنگى و پرورش شخصیت‏ها را در دستور کار خود قرار داد و با یک حرکت عمیق و دامنه‏دار به ایفاى نقش پیشوایى خود پرداخت این رویکرد امام سجاد علیه السلام زمینه ساز انقلاب فرهنگى امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام گشت. از این رو برخى از نویسندگان، آن حضرت را «باعث الاسلام من جدید» نامیدند.

تصمیم یزید بر قتل امام علیه السلام

پس از واقعه‌ی کربلا، یزید تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را نیز از میان بردارد. به همین دلیل در ملاقات‌هایی که در کاخ خود با او و سایر اسرا داشت، منتظر بود از او حرفی بشنود که بهانه‌ای برای قتلش باشد.
یک روز امام را به کاخ خود فرا خواند و از او سوالی پرسید. امام در حالی که تسبیح کوچکی را در دستش می‌گرداند، به او پاسخ داد.
یزید گفت:« چگونه جرأت می‌کنی موقع حرف‌زدن با من تسبیح بگردانی؟»
امام فرمود:« پدرم از قول جدم فرمود هر کس بعد از نماز صبح، بی‌اینکه با کسی سخن بگوید، تسبیح در دست بگیرد و بگوید:« اللهم انی اصبحت و اسبحّک و امجدک و احمدک و اُهللک بعدد ما ادیر به سبحتی» سپس تسبیح ‌در دست، هر چه می‌خواهد بگوید، تا وقتی به بستر می‌رود، برایش ثواب ذکر گفتن منظور می‌شود. پس هر گاه به بستر رفت، باز همین دعا را بخواند و تسبیح را زیر بالش خود بگذارد، تا موقع برخاستن از خواب نیز برای او ثواب ذکر خدا منظور می‌شود. من هم به جدّم اقتدا می‌کنم.»
یزید گفت:« با هیچ کدام از شماها سخنی نگفتم، مگر اینکه جواب درستی به من می‌دهید.» پس به او هدایایی داد و دستور داد امام را آزاد کنند.
در روایت دیگری نیز چنینی آمده است: بعد از خطبه‌ی حضرت زینب سلام الله علیها که سبب رسوایی یزید شد، او از شامیان نظر خواست که « با این اسیران چه کنم؟» شامیان در پاسخ گفتند: «آنها را از دم شمشیر بگذران ».
یکی از انصار به نام « لقمان بن بشیر » گفت: « ببین اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود با آنان چه می‌کرد؛ تو نیز همان طور رفتار کن.»
امام باقر علیه السلام نیز که در مجلس حضور داشت، سخنان قاطعی گفت که یزید را از قتل اسرا منصرف کرد.
یزید سر بر زیر انداخت و سپس دستور داد آنان را از مجلس بیرون ببرند.
در روایتی نیز امام سجاد علیه السلام به « منهال » فرمودند: « هیچ بار نشد که یزید ما را احضار کند و ما گمان نکنیم که می‌خواهد ما را بکشد.»
به هر حال با توجه به شواهد متعدد تاریخی، یزید بارها تصمیم قطعی به قتل امام سجاد و همراهان ایشان داشته ولی خداوند هر بار آنها را نجات داده است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۲ ، ۱۰:۴۶
محمد سروری

این دعا همان دعاى رسول‏ خدا صلى اللّه علیه و آله در روز بدر و احزاب،و دعاى حضرت سید الشهدا علیه السّلام در روز عاشورا است،و جز این دعا دو دعاى دیگر از حضرت روایت‏ شده که در روز عاشورا خواندند،یکى دعایى است که به حضرت سجاد علیه السّلام تعلیم فرمودند،زمانى که ایشان را به سینه خود چسباند در حالى‏که از بدن مبارکشان خون مى‏جوشید،و این دعا را براى حاجت و نیاز مهم و اندوه و بلاى سخت و امر بزرگ‏ دشوار مى‏خوانند،و آن دعا این است:
بِحَقِّ یسَّ وَالْقُرْآنِ الْحَکیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلى حَوآئِجِ السّآئِلینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِى الضَّمیرِ یا مُنَفِّساً عَنِ الْمَکْرُوبینَ یا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَغْمُومینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغیرِ یا مَنْ لایَحْتاجُ اِلَى التَّفْسیرِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بى کَذا و کَذا
به حق یس و قرآن حکیم،و به حق ط و قرآن عظیم،اى که بر نیازهاى خواهندگان توانایى،اى که آنچه در باطن است مى‏دانى، اى خارج‏کننده غم و اندوه از گرفتاران،اى گشاینده غم از غمناکان،اى رحم کننده به پیرمرد،اى روزى‏دهنده به کودک صغیر،اى که نیاز به تفسیر ندارى،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و با من چنین و چنان‏ کن.


توجه : به جای کذا و کذا در عبارت دعا باید حاجت خود را بیان کرد .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۲ ، ۰۷:۳۵
محمد سروری

در کوفه

بسم الله الرحمن الرحیم

ای مردم! هر کس مرا می شناسد که هیچ؛اما آن ها که مرا نمی شناسند،بدانند که من علی بن حسین (ع) فرزندعلی بن ابیطالبم.من پسر کسی هستم که حرمت اورا شکستند،اموالش راغارت کردند و خانواده ی او را اسیر کردند.من پسر کسی هستم که او را در کنار شط فرات بی هیچ گناهی سر بریدند.من فرزند کسی هستم که او را با سختی شهید کردند وهمچنین افتخاری برای او کافی است.ای مردم! شما را به خدا قسم می دهم،آیا شما نبودید که برای پدرم نامه ها نوشتید و پس از آن نیرنگ زدید؟با او پیمان بسته و بیعت کردید؛اما به جنگ برخاستید،ننگ بر شما باد به آن چیزی که برای خود فرستادید و چه زشت تصمیم می گیرید.با چه روی می خواهید به صورت رسول خدا(ص) نگاه کنید؟که بر شما می گوید:عترت مرا کشتیدو حرمت مرا شکستید،پس شما از امت من نیستید.صدای مردم به گریه بلند شد که خطاب به هم می گفتند:نابود شدیم و از آن خبر نداریم.سپس حضرت(ع) فرمودند:خداوند بیامرزد کسی را که نصیحت مرا گوش کند و سفارش مرا درباره ی خدا و رسولش و اهل بیت آن حضرت(ص) حفظ کند،زیرا که رسول خدا (ص) برای همگی ما اسوه و الگو است.کوفیان همگی گفتند:یابن رسول الله!ما گوش به فرمان تو وحافظ احترام و عزت توایم.ما با دشمن تو می جنگیم و بادوستان تو صلح می کنیم،حتمأ ما از یزید –لعنته الله علیه- باز خواست خواهیم کردو از ظالمین تو بیزاری می جوییم! امام سجاد(ع) فرمودند:هیهات هیهات!ای مردم حیله گر، هرگز به خواسته های نفسانی خود نخواهید رسید،آیا می خواهید همن طور که به طرف پدرانم از پیش آمدید،به سوی من هم بیایید؟به خدای شتران در راه حج قسم!هرگز!هنوزجراحات ما بهبود نیافته است،شما همین دیروز بود که پدرم – صلوات الله علیه-را به همراه اهل بیتش به شهادت رساندید.هنوز این درد راه گلوی مرا بسته و این غصه ها درسینه ام می جوشند،من از شما نقاضا می کنم نه با ماباشید و نه علیه ما.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۲ ، ۲۰:۰۴
محمد سروری